کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تک پران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تک زدن
لغتنامه دهخدا
تک زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح لوطیان در سینه زنی بی آهنگ زدن یکی ازمردم دسته . غلط به سینه زدن که خارج از آهنگ یکنواخت دیگر سینه زنان باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پرس بی پی تک
لغتنامه دهخدا
پرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل است .
-
پوی و تک
لغتنامه دهخدا
پوی و تک .[ ی ُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ). رجوع به پوی و رجوع به تک و رجوع به تک و پو و تکاپو شود : راهشان یوز گرفته ست و ندارند خبرزآن چو آهو همه در پوی و تک و بابطرند.ناصرخسرو.
-
تک و پوی زدن
لغتنامه دهخدا
تک و پوی زدن . [ ت َ ک ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلاش کردن . جهد کردن . به هر دری زدن . بهر سوی روی آوردن : در طرف خراسان و عراق هنوز آتش فتنه و آشوب تسکین نیافته بود وسلطان جلال الدین تک و پوی می زد. (جهانگشای جوینی ).
-
تک و پوی
لغتنامه دهخدا
تک و پوی . [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) تاخت و دو و دو تیز و تند. (ناظم الاطباء).تکاپوی . آمد و شد از روی تعجیل و شتاب : خورشیدرخا وصل تو جویم شب و روزچون سایه ازآن در تک و پویم شب و روز. سوزنی .به پیش باد نه آن نامه تا به من برسدکه هیچ پیک نیا...
-
تک و تا
لغتنامه دهخدا
تک و تا. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانیدن اسب . (غیاث اللغات ). رجوع به تک و تاز و تک و دیگر ترکیبهای آن شود.- خود را از تک و تا نینداختن ؛ اقرار نکردن ب...
-
تک و تاب
لغتنامه دهخدا
تک و تاب . [ ت َ ک ُ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دو. شتاب . تاخت : می پرید آنچنان کز آن تک و تاب پرفکند از پیش چهار عقاب .نظامی .همچنان می شدند در تک و تاب پس روآهسته پیشرو به شتاب . نظامی .تک و تاب شاهان بود اندکی تب شیر در سال باشد یکی . نظامی .رجوع ب...
-
تک و تاز
لغتنامه دهخدا
تک و تاز. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و تا. (غیاث اللغات ) دو و تاخت . (ناظم الاطباء). تکاپوی : در سلاح و سواری و تک و تازگوی برد از سپهر چوگان باز. نظامی .خورشید که او چشم و چراغست جهان رااز شوق رخت در تک و تازست چه گویم . عطار. || جستجو ...
-
تک و تنها
لغتنامه دهخدا
تک و تنها. [ ت َ ک ُ ت َ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، یکه وتنها. تمام تک . تنها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تک و توک
لغتنامه دهخدا
تک و توک . [ ت َک ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، بندرت . معدودی . قلیل . بندرت بکمیت عددی : تک و توکی برگ بر درختان مانده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تک و دو
لغتنامه دهخدا
تک و دو. [ ت َ ک ُ دَ / دُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و پوی . تکاپوی . تلاش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آسیا را چه ذخیره ست ز چندین تک و دو. ظهیر.رجوع به تک و ترکیبهای آن و دو شود.
-
جستوجو در متن
-
پران
لغتنامه دهخدا
پران . [ پ َ ] (نف ) پرنده . در حال پریدن (طایر). و در کلمات مگس پران ، تک پران و نظایر آنها رجوع به رده و ردیف خود و رجوع به پرّان شود.
-
گلگون
لغتنامه دهخدا
گلگون . [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رنگ ، چه گل به معنی سرخ و گون رنگ و لون را گویند. (برهان )(غیاث ). گلرنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از آب جوی هر ساعت همی بوی گلاب آیددر او شسته ست پنداری نگار من رخ گلگون . رودکی .همیشه همچو کنون شاد باد و گلگون باددل ت...
-
صرصر
لغتنامه دهخدا
صرصر. [ ص َ ص َ ] (ع ص ، اِ) باد سرد. (مهذب الاسماء). باد سخت . (دهار). باد سخت و سرد. (ترجمان جرجانی ) (غیاث ). || باد تند. تندباد. (غیاث ). باد بلندآواز. (قاموس ). باد شدیدآواز. باد سخت آواز. (منتهی الارب ). || باد سخت سرد. (منتهی الارب ) : جمال خو...
-
لقمة
لغتنامه دهخدا
لقمة. [ ل ُ م َ / ل َ م َ ] (ع اِ) لقمه . نواله . (منتهی الارب ). تکه . اکله . توشه . گراس . تک . پیچی (در تداول مردم قزوین ). آنچه از خوردنی زفت که به یکبار در دهان کنند. مقدار طعامی که یکبار در دهن نهند، و به فارسی فربه از صفات اوست و با لفظ خوردن ...