کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تک پران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تک اسبه
لغتنامه دهخدا
تک اسبه . [ ت َ اَ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) قسمی درشکه که آن را یک اسب بردارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تک انجام
لغتنامه دهخدا
تک انجام . [ ت َ اَ ] (اِ مرکب ) جایی است که اسبها در اسب دوانی به آن میرسند . (فرهنگستان ایران ).
-
تک پایه
لغتنامه دهخدا
تک پایه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) لاله ٔ بلور یک شاخه . جار که یک پایه و یک شاخه دارد. قسمی جار که یک کاسه و یک پایه دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تک رو
لغتنامه دهخدا
تک رو. [ ت َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) در تداول امروز تک رونده . خودسر. که توجهی به تصمیم دسته جمعی افراد گروه نکند. سرکشی کننده از عقاید دیگران و این معنی در امور سیاسی و حزبی بیشتر مصطلح و متداول است . || در تداول عامه ، زن بدکه داخل در دسته و جماعتی ی...
-
تک لپه
لغتنامه دهخدا
تک لپه . [ ت َ ل َپ ْ پ َ /پ ْ پ ِ ] (اِ مرکب ) اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانه ٔ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. این گیاهان از نوع گیاهان گلدار و نهاندانه ها میباشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود.
-
تک لو
لغتنامه دهخدا
تک لو. [ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: تک = واحد+ لو = خال ) نامی است که در ورقهای بازی به آس که یک خال دارد نهند.
-
تک مضراب
لغتنامه دهخدا
تک مضراب . [ ت َ م ِ ] (اِ مرکب ) اصطلاحی است در موسیقی و آن مقابل ریزمضراب است و معمولاً بعد از هر «تری مولی » تک مضراب می آید.- تک مضراب زدن ؛ در تداول عامه ، سخنی ناهنجار و ناموافق در میان مجلسی گفتن . متکلمی را با سخنی مخالف رنجانیدن . اشاره بمط...
-
تکک تک
لغتنامه دهخدا
تکک تک . [ ت َ ک َ ت َ ] (اِ صوت ) صوتی که از زدن دست بر خمیر آید، چنانکه خمیرگیران کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بزن دست بر شکر من تکک تک چنان چون زغاره پزد مهربانو.(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 437 در ذیل معنی زغاره ، نان گاورسین ).
-
تک آغاج
لغتنامه دهخدا
تک آغاج . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آجرلو است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و480تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
تک افتادن
لغتنامه دهخدا
تک افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) تنها واقع شدن . بزیر افتادن .- امثال :حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تک برگ
لغتنامه دهخدا
تک برگ . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) اصطلاح ورق بازان در بازی ورق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در صحافی ، در تداول لت در جزوه و کتاب ، و آن ورقی است خارج از صفحات متصل یک فرم چاپی که در اول یا وسط کتاب و جزوه افزایند بخاطر افزایش بر مطالب یا جبران افتا...
-
تک بلاغ
لغتنامه دهخدا
تک بلاغ . [ ت َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورائیم است که دربخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است . کوهستانی است و367 تن سکنه دارد.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
تک پا
لغتنامه دهخدا
تک پا. [ ت ُ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول عوام زمانی کوتاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): یک تک پا رفتم بدیدن فلان . (یادداشت ایضاً).
-
تک پای
لغتنامه دهخدا
تک پای . [ ت َک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (از تک =دویدن +پا). دویدن . سرعت . تندی : بارگیر او را چند زخم سخت زدند. از پای نیفتاد و سلطان را به تک پای از غرقاب هلاکت بیرون برد. (جهانگشای جوینی ). منهزم شد و بر جانب برشاور زد تا مظر جان به تک پای بب...
-
تک ربودن
لغتنامه دهخدا
تک ربودن . [ ت َرُ دَ ] (مص مرکب ) پیشی گرفتن در تاخت : ز گوران تک ربودم در دویدن گرو بردم ز مرغان در پریدن . نظامی .و رجوع به تک شود.