کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکضربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضربی
لغتنامه دهخدا
ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به ضرب .- طاق ِ ضربی ؛ قسمی طاق که زنند از آجرهای به پهنا بهم پیوسته یعنی قطر طاق قطر اقصر آجر است .- آلت ضربی ؛ در آلات موسیقی ، چون دف و دهل و دورویه و امثال آن .|| جلد ضربی ،جلد چرمی ضربی ؛ که منقوش باشد.
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت َک ک ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ صوت ) عمل تیک تاک در ساعت . (از دزی ج 1 ص 149).
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || بمعنی پیش و نزدیک هم آمده است . (برهان ). ب...
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت ُ ] (اِ) منقار جانوران . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). منقار پرندگان . (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبری ، تک . گیلکی ، توک . سمنانی ، تیک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).- تک کسی را چیدن ؛ در تداول عامه ، تک کسی ...
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوی ، تک : در تک زمان ؛ زمانی کوتاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || تا و تک هر دو تنها بود. (لغت فرس اسدی چ...
-
تک تک
لغتنامه دهخدا
تک تک . [ ت َ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی یکی و جدا و فردفرد. (ناظم الاطباء). جسته جسته . تنهاتنها. بندرت . دانه دانه . با فاصله های مکانی . گاهی یکی و گاهی یکی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : همچو پشت کس بتان تتارمانده هرجای تک تک و نخ نخ . نزاری (از...
-
نیم ضربی
لغتنامه دهخدا
نیم ضربی . [ ض َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح صحافان ) جلد چرمی نیم ضربی . جلد تیماجی نیم ضربی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضربی شود.
-
ساز ضربی
لغتنامه دهخدا
ساز ضربی . [ زِض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلت موسیقی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید، چون دایره و طبل و کوس و غیره . رجوع به ساز شود.
-
گردون تک
لغتنامه دهخدا
گردون تک . [ گ َ ت َ ] (ص مرکب ) مرکب تیزتک . (آنندراج ). اسب تیزرو. (ناظم الاطباء) : کرد گزین زآن همه گردون تکان پنجهزار از صدوپانصد گران .میرخسرو (از آنندراج ).
-
غرم تک
لغتنامه دهخدا
غرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
-
یک تک
لغتنامه دهخدا
یک تک . [ ی َ / ی ِ ت َ ](ص مرکب ، ق مرکب ) به یک روش دویدن . (ناظم الاطباء).
-
دم تک
لغتنامه دهخدا
دم تک . [ دُ ت َ ] (اِ مرکب ) صفراغون . عصفورالشوک .عصفورالسیاح . طروغلودقس . طروغلودیس . طرغلودیس . (یادداشت مؤلف ). مرغی است برابر گنجشک پیوسته در کنار آب نشیند و دم جنباند و آن را به یونانی طرغلودیس و به عربی عصفورالشوک خوانند. (برهان ) (آنندراج ...
-
راست تک
لغتنامه دهخدا
راست تک . [ ت َ ] (ص مرکب ) راست روش . که راست و مستقیم میرود. که تک مستقیم و درست دارد؛ جواد ذوِ مَصْدَق . اسب راست تک و راست روش . (منتهی الارب ).
-
شب تک
لغتنامه دهخدا
شب تک . [ ش َ ت َ ] (اِ) شپتک . شب نک . نوعی از بازی باشد و آنچنان است که بیک پای برجهند و لگد بر پشت و پهلوی هم زنند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
قلعه تک
لغتنامه دهخدا
قلعه تک . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد. این ده در 55 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . سکنه ٔ آن 28 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).