کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکژ
لغتنامه دهخدا
تکژ. [ ت َ ک َ /ک ُ / ک ِ ] (اِ) استخوان انگور بود و بعضی تکس خوانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 179). دانه ٔ انگور که میان غژم بود و آنرا تکس و تکش نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). استخوان میان انگور باشد یعنی دانه ٔ او. (اوبهی ). استخوان و تخم انگور باش...
-
جستوجو در متن
-
تکوژ
لغتنامه دهخدا
تکوژ. [ ت َ ک ُ ] (اِ) هسته ٔ انگور و تکژ. (ناظم الاطباء). رجوع به تکژ و تکس شود.
-
تکیز
لغتنامه دهخدا
تکیز. [ ت َ ] (اِ) تخم و استخوان انگور را گویند. (برهان ) (آنندراج ). هسته و تخم انگور و تکژ. (ناظم الاطباء). رجوع به تکژ و تکس شود.
-
تکسل
لغتنامه دهخدا
تکسل . [ ت َ ک َ ] (اِ) بمعنی تکسک است که دانه و هسته ٔ انگور باشد. (برهان ) (از آنندراج ). تکس و تکژ و هسته و تخم انگور. (ناظم الاطباء). و رجوع به تکز و تکژ و تکس و تکسک و تکش شود.
-
تکج
لغتنامه دهخدا
تکج . [ ت َ ک َ ] (اِ) تکژ. تکس : معرفت تمام رسیدن انگور دشخوار است و اعتماد بر ذوق نیست . جماعتی گفته اند نشان رسیدگی انگور آنست که تا مدت شش روز نهاده باشد متغیر نگردد و گروهی گفتند، تکج در میانش سیاه گردد... (یواقیت العلوم از یادداشت بخط مرحوم دهخ...
-
پکس
لغتنامه دهخدا
پکس . [ پ َ ک َ ] (اِ) استخوان انگور باشد که در میان غژم بود یعنی دانه ٔ انگور : آن خوشه بین چنانکه بکی خیک پرنبیدسربسته و نبرده بدو دست هیچکس بر گونه ٔ سیاهی چشم است غژب اوی هم بر مثال مردمک چشم ازو پکس . بهرامی (از صحاح الفرس ).دیده ٔ حاسد بتو چون ...
-
تگژ
لغتنامه دهخدا
تگژ. [ ت َ گ َ ] (اِ) دانه ٔ انگور که میان غژم باشد آنرا تکس و تکش نیز گویند. (آنندراج ). استخوان انگور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تکس و تکژ شود.
-
تگسک
لغتنامه دهخدا
تگسک . [ ت َ گ َ ] (اِ) هسته ٔ انگور. تگس . تکز. تکژ. صاحب منتهی الارب در ذیل معنی وصد آرد: تگسک انگور. و همچنین درذیل عجم آرد: خسته ٔ خرما و تگسک انگور : قوت و غذای باب تو و عم و خال توزآخال و از تگسک خرابات و مفسقه . سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
-
تکس
لغتنامه دهخدا
تکس . [ ت َ ک َ ] (اِ) تکژ. دانه ٔ انگور بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 192). دانه ٔ انگور بود. یعنی استخوان انگور. (اوبهی ). بمعنی تکز است . (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی تکژ است که تخم و دانه ٔ انگور باشد و بعربی عجم گویند. (برهان ). تخم انگور که میان غژب...
-
تکش
لغتنامه دهخدا
تکش . [ ت َ ک َ ] (اِ) استخوان انگور. (صحاح الفرس ). تخم و دانه ٔ انگور را هم گفته اند. (برهان ). هسته ٔ انگور. (ناظم الاطباء). رجوع به تکز تکژ و تکس شود. || مخفف ته کش ، بمعنی ته نشین : تکش با تلاوش درآمیخته چنین رودی از هر دو انگیخته .نظامی (اقبالن...
-
تکز
لغتنامه دهخدا
تکز. [ ت َ ک َ ] (اِ) تخم انگور که میان غژب یعنی دانه ٔ انگور باشد... بعضی به زای تازی و اکثری به زای فارسی گفته اند و صحیح زای تازی است چه از سین مهمله او را بدل کنند نه فارسی را. لبیبی گوید : گر ببارند و بکوبند و دهندت بر بادتو بسنگ تکزی نان ندهی ب...
-
تکین
لغتنامه دهخدا
تکین . [ ت َ ] (اِ) بمعنی زیرین است . (از برهان ). فرودین . زیرین . (ناظم الاطباء). از: تک (ته )+ین (پسوند نسبت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || تخم و استخوان انگور را نیز گفته اند. (برهان ). هسته ٔ انگور و تکیز و تکژ. (ناظم الاطباء). مصحف تکس است . (ح...
-
تگس
لغتنامه دهخدا
تگس . [ ت َ گ َ ] (اِ) همان تگژ مرقوم است . (شرفنامه ٔ منیری ). استخوان و هسته ٔ درون و صره ٔ انگور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : برگونه ٔ سیاهی چشم است غژم اوهم بر مثال مردمک چشم از او تگس . بهرامی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).دیده ٔ حاسد بتو چون غژب ان...
-
تکسک
لغتنامه دهخدا
تکسک . [ ت َ / ت ِ ک َ ] (اِ) بمعنی تکس است که تخم و استخوان انگور باشد. (برهان ) (آنندراج ). بمعنی تکس است . (فرهنگ جهانگیری ). تکسل . (ناظم الاطباء) : کله سرش از دبوس منکر بشکست همچو تکسک مویز و دانه ٔ خرما.سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشید...