کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکه و پاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دیزج تکه
لغتنامه دهخدا
دیزج تکه . [ زَ ت َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه با 1035 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
پاره
لغتنامه دهخدا
پاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آیدبر دوخته ز ششترئی پاره . ناصرخسرو.نیست آزاده ر...
-
قند
لغتنامه دهخدا
قند. [ ق َ ] (معرب ، اِ) کند که شکر باشد. قنده مثل آن و این معرب است . (منتهی الارب ). عسل نیشکر چون سفت و منجمد گردد. (اقرب الموارد). معرب کند از اصل هندی است . در سانسکریت کهندا به معنی مطلق قطعه یا پاره مخصوصاً پاره ٔ قند یا تکه ٔ قند. همین کلمه و...
-
متسرم
لغتنامه دهخدا
متسرم . [ م ُت َ س َرْ رِ ] (ع ص ) پاره پاره شونده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جدا منقسم و پاره پاره و تکه تکه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسرم شود.
-
جرجر
لغتنامه دهخدا
جرجر. [ ج ِ ج ِ ] (اِ صوت ) در تداول عامه صدای پاره کردن کاغذ. (یادداشت مؤلف ). آواز دریدن کاغذ و جامه ٔ آهاردار. حکایت صوت پاره کردن کاغذ یا جامه . نام آواز دریده شدن پیاپی کاغذ و پارچه و مانند آن . (یادداشت مؤلف ).- جرجرکردن ؛ پاره کردن . تکه تک...
-
پاره پاره
لغتنامه دهخدا
پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق . ممزّق . پارچه پارچه . شاخ شاخ . لت لت . لخت لخت . جذاذ. قطعه قطعه . از همه جا دریده : کون چودفنوک پاره ...
-
جفلة
لغتنامه دهخدا
جفلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) بریده و پیچیده از پشم . (شرح قاموس ). قطعه یا پاره ای از پشم . (اقرب الموارد). پاره ٔ صوف . تکه ٔ پشم .
-
وزنگ
لغتنامه دهخدا
وزنگ . [ وَ زَ ] (اِ) پاره و رقعه و تکه ٔ کوچکی از پارچه ٔ جامه . (ناظم الاطباء).
-
بندبند
لغتنامه دهخدا
بندبند. [ ب َ ب َ ] (ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه . قطعه قطعه . پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد بیدر حصاری بلند.نظامی .
-
نی پاره
لغتنامه دهخدا
نی پاره . [ ن َ / ن ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قطعه ای از نی . تکه ای نی : نی پاره ای به دست و سواری کنم بر اوچون طفل کو بر اسب کدویین سوار کرد.خاقانی .
-
چرم پاره
لغتنامه دهخدا
چرم پاره . [ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پاره ای از پوست حیوانات که کفش دوزان و آهنگران روی پا اندازند تا جامه شان چرکین نشود. پوست پاره ای که حدادان و کفشگران یا بعضی دیگر از پیشه وران روی زانوان خود اندازند و یا همچون پیش بندی بر کمر بندند. || تکه ها ...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ ] (معرب ، اِ) معرب پاره بمعنی قطعه یا تکه و آن قطعه ای ازمسکوکات است مساوی پنج هشتم قرش . (اقرب الموارد).
-
چچله
لغتنامه دهخدا
چچله . [ چ ُ چ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) گوشتی که مانند زبان در میان فرج زنان باشد. (برهان ) (آنندراج ). گوشت پاره ای که در بالا و میان فرج باشد. (ناظم الاطباء). تکه ٔ گوشت و رگی که بالای فرج زنان است . (فرهنگ نظام ). تلاق . بظر. (ناظم الاطباء). چچوله . (فر...
-
نان پاره
لغتنامه دهخدا
نان پاره . [ رَ / رِ ](اِ مرکب ) قطعه ای از نان . قطعه ٔ نان . لبی نان . تکه ٔنان . کسره : هرکه همت او برای طعمه است درزمره ٔ بهایم معدود گردد چون سگی گرسنه که به استخوانی شاد شود و به نان پاره ای خشنود. (کلیله و دمنه ).شه چونان پاره ٔ شبان را دیدشرب...