کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکمیل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکمیل کردن
لغتنامه دهخدا
تکمیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کامل کردن . تمام کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تکمیل شود.
-
جستوجو در متن
-
تصتیم
لغتنامه دهخدا
تصتیم . [ ت َ ] (ع مص ) تمام کردن و استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تمام کردن چیزی و استوار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکمیل کردن چیزی . (از اقرب الموارد).
-
ورزش کردن
لغتنامه دهخدا
ورزش کردن . [ وَ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممارست کردن . تمرین کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : با بلاهای عشق ورزش کن خویشتن را بلندارزش کن . اوحدی .|| اجرا کردن تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی بطور مرتب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اکمال
لغتنامه دهخدا
اکمال . [ اِ ] (ع مص ) تمام گردانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کامل کردن و تمام کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تکمیل . تمام کردن . بپایان رسانیدن . به نهایت بردن : پس از اکمال سجدتین . (یا...
-
ختم کردن
لغتنامه دهخدا
ختم کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . منتهی کردن . اختتام . تمام کردن . به آخر رساندن . به انتهاء رسانیدن : و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامه ٔ خیام نیشابوری ).رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن . خاقان...
-
تکملة
لغتنامه دهخدا
تکملة. [ ت َ م ِ ل َ ] (ع مص ) تمام گردانیدن و نیکو کردن . (آنندراج ). کمل تکمیلاً و تکملة. رجوع به تکمیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِ) آنکه چیزی را تمام گرداند. (از اقرب الموارد). تکمیل و تتمه . (ناظم الاطباء) : و بیشترین مردم بر این دستور مال و خراج...
-
احکام
لغتنامه دهخدا
احکام . [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . استوار کردن . (تاج المصادر). استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) : و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق ... تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقاله ٔ عروضی ). شرائط تأکید و اِحکام اندر آن [ وثیقت ] بجای آورد. ...
-
جلوه
لغتنامه دهخدا
جلوه . [ ج ِ وَ / وِ] (از ع ، اِ) رونق و ضیاء و تابش . (ناظم الاطباء).- جلوه داشتن ؛ رونق و تابش داشتن .- جلوه پناه ؛ تابدار و نورانی . (ناظم الاطباء).- جلوه طراز ؛ آراسته شده با دلبری ونورانی . (ناظم الاطباء). || عرضه . (ناظم الاطباء). - جلوه دادن...
-
دروغیاب
لغتنامه دهخدا
دروغیاب . [ دُ غ ْ ] (اِ مرکب ) دروغ نما. نام هر اسباب علمی برای ثبت تغییرات بدنی (مثلاًدر تنفس ، ضربان نبض ، فشار خون ) که بر اثر گفتن دروغ حادث میشود. نخستین کسی که چنین اسبابی بکار برد (در سال 1895 م .) چ . لومبروزو بود ولی تعبیه ٔ اسبابهای علمی ب...
-
ورزش
لغتنامه دهخدا
ورزش . [ وَ زِ ] (اِمص ، اِ) ورزیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی . (فرهنگ فارسی معین ). || کسب . (منتهی الارب ). اکتساب . (یادداشت مؤلف ). به دست کردن . به دست آوردن . حاصل کر...
-
تذییل
لغتنامه دهخدا
تذییل . [ت َذْ ] (ع مص ) درازدامن کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چیزی را دامن چیزی کردن . (آنندراج ). || نوشتن در ذیل صحیفه علاوه بر آنچه در آن هست . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || (اِ) آنچه پس از تمام کردن کتا...
-
توفیر
لغتنامه دهخدا
توفیر. [ ت َ ] (ع مص ) دشنام نادادن . یقال : وفر عرضه له . || بسیار بریدن جامه را. || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بسیار گردانیدن و تمام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...
-
اختلاس
لغتنامه دهخدا
اختلاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). مخالسه . تخلس . (زوزنی ). || زود ربودن . سلب کردن . || مؤلف آنندراج آرد: فی الاصطلاح ، ادا کردن است معانی مدح (را) در غزل و یا برعکس . مثال اول ، میرزا صائب گوید:خاکدان دهر مفلس بود از نقد مر...
-
برآوردن
لغتنامه دهخدا
برآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد درفش و برآرد دلیر. فردوسی .بدست خاطر روشن بنای مشکل رابرآوریم بچرخ و بزرّ بنگاریم . ناصرخ...