کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکلف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکلف کردن
لغتنامه دهخدا
تکلف کردن . [ ت َ ک َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )رنج بردن و محنت کشیدن . (ناظم الاطباء) : چند کلوخی به تکلف کنی در گل و آبی چه تصرف کنی . نظامی . || وادار کردن . مجبور کردن . به گردن نهادن : مرا تکلفی کردند تا نامه نبشتم بر نسختی که کردند چنانکه خواند...
-
واژههای مشابه
-
تکلف اندود
لغتنامه دهخدا
تکلف اندود. [ ت َ ک َل ْ ل ُ اَ] (ن مف مرکب ) آلوده با ریا و ظاهرسازی : همه رنگی تکلف اندود است جز سپیدی که آن نیالوده ست .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
تسخی
لغتنامه دهخدا
تسخی . [ ت َ س َ خ ْ خی ] (ع مص ) تکلف کردن در سخاوت . (تاج المصادر بیهقی ). سخاوت کردن . (زوزنی ). به تکلف جوانمردی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
ظرافت کردن
لغتنامه دهخدا
ظرافت کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکیﱡس . به تکلف زیرکی نمودن . (منتهی الارب ).
-
جشامة
لغتنامه دهخدا
جشامة. [ ج َ م َ] (ع مص ) به تکلف کار کردن . رنج کشیدن . (المنجد).
-
هیعوعة
لغتنامه دهخدا
هیعوعة. [ هََ ع َ ] (ع مص ) قی کردن بی تکلف . || ترسیدن و بی تابی کردن . (از اقرب الموارد). || (اِ) قی . (منتهی الارب ).
-
گویانیدن
لغتنامه دهخدا
گویانیدن . [ دَ ] (مص ) خود رابه گویایی درآوردن : تَمَسلُم ؛ مسلمان گویانیدن . (ازمنتهی الارب ). || تکلف در گویندگی کردن .
-
نستعلیق حرف زدن
لغتنامه دهخدا
نستعلیق حرف زدن . [ ن َ ت َ ح َ زَ دَ ] (مص مرکب ) الفاظ فصیح و بلیغ به تکلف گفتن و الفاظ به مخرج ادا کردن . (از غیاث اللغات ). با لفظ قلم حرف زدن . بیشتر در مقام مزاح گفته می شود. (فرهنگ نظام ). کنایه از حرف به تکلف زدن والفاظ را به مخرج ادا کردن و ...
-
تخوض
لغتنامه دهخدا
تخوض . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) به تکلف خوض کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد).
-
تخبث
لغتنامه دهخدا
تخبث . [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) خبیث شدن و پلید بودن . (ناظم الاطباء). تکلف کردن به خبث . (از اقرب الموارد).
-
تجلد
لغتنامه دهخدا
تجلد. [ ت َ ج َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به تکلف چابکی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جلدی و چالاکی نمودن در مقابله ٔ دشمن . (غیاث اللغات ). تکلف الجلادة. (تاج المصادر بیهقی ) (قطر المحیط). جلدی کردن . (زوزنی ). تکلف جلادت . (مجمل اللغة). ت...
-
تمدح
لغتنامه دهخدا
تمدح . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) ستودگی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). ستودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).مدح کردن . (از اقرب الموارد). || ستایش خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). تکلف کردن در ستایش خود. (منتهی...
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج َ / ج َ ش َ ] (ع اِمص ) گرانی بار. سنگینی . فربهی . || (مص ) به تکلف کار کردن . رنج کشیدن در کار. (منتهی الارب ).