کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکفیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکفیر
لغتنامه دهخدا
تکفیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ). || لباس پوشیدن بر روی زره و پوشاندن آنرا. (از اقرب الموارد). || فاگذشتن (درگذشتن ) از گناه کسی . (زوزنی ). درگذشتن ازگناه . (ترجمان ج...
-
واژههای مشابه
-
تکفیر کردن
لغتنامه دهخدا
تکفیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به بیدینی نسبت کردن .(ناظم الاطباء). به کفر منسوب کردن کسی را. کافر خواندن کسی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنندپنهان خورید باده که تکفیر میکنند. حافظ.رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
ژان ایتالس
لغتنامه دهخدا
ژان ایتالس . [ ل ُ ] (اِخ ) نام فیلسوف یونانی در قرن یازدهم میلادی . وی در ایتالیا متولد شد و در قسطنطنیه نشو و نما یافت . فلسفه و آثار افلاطون و ارسطو و فرفوریوس و ژامبلیک و پرکلوس را شرح کرد ولی متهم به بددینی گشت و تکفیر شد.
-
فاسق خواندن
لغتنامه دهخدا
فاسق خواندن . [ س ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) این ترکیب را صاحب تاج المصادر در ترجمه ٔ تفسیق آورده است . فاسق شمردن . تهمت فسق به کسی زدن ، مانند تکفیر. رجوع به فاسق و فسق شود.
-
بابهائی صغیر
لغتنامه دهخدا
بابهائی صغیر. [ ئی ص َ ] (اِخ ) بابهای کبیر... بابهای صغیر را تکفیر کرد. رجوع به بابهائی کبیرشود. (ایران در زمان ساسانیان چ 1 صص 348 - 349).
-
محکمیة
لغتنامه دهخدا
محکمیة. [ م ُ ح َک ْ ک ِ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارجند و خوارج کسانی بودند که بر امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام خروج کردند در موقع تحکیم و آنچه در آن هنگام بوقوع پیوست و آن حضرت را تکفیر کردند. و آنها دوازده هزار نفر مرد بود...
-
فخار
لغتنامه دهخدا
فخار. [ ف َخ ْ خا ] (اِخ ) موسوی ، سیدشمس الدین فخاربن معد موسوی حائری . مردی عالم ، فاضل ، ادیب و محدث بود. او را کتابی بنام «الرد علی المذاهب فی تکفیر ابی طالب » است . رجوع به روضات الجنات چ سنگی ص 509 شود.
-
اوربانوس
لغتنامه دهخدا
اوربانوس . (اِخ ) (1568 - 1644م .) پاپ (1623 - 1644 م .) متولد فلورانس . در دوره ٔ او آلمان گرفتار جنگ سی ساله بود. در کارهای کلیسا فعال بود. بر شکوه و جلال رم بسیار افزود. همو بود که حکم تکفیر گالیله را تصویب کرد. (دایرةالمعارف فارسی ).
-
پل سمیساطی
لغتنامه دهخدا
پل سمیساطی . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) یکی از بزرگان مذهب مسیحی است ازمردم سمیساط که در اول سمت سکوبائی یعنی اسقفی شهر خویش داشت و در 360 م . بدرجه ٔ بطریقی شهر انطاکیه ارتقا یافت و چون الوهیت عیسی و تثلیث را منکر شد سن فلیکس پاپ ، وی را تکفیر کرد. (از ...
-
مکفر
لغتنامه دهخدا
مکفر. [ م ُ ک َف ْ ف َ ] (ع ص ) ناسپاس کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیکوکاری که نعمت او را سپاس نکنند. (از اقرب الموارد). || مرد نیک استوارکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || فروگرفته شده در آهن . (منتهی الا...
-
مکفر
لغتنامه دهخدا
مکفر. [ م ُ ک َف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد سلاح پوش .(منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سلاح پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کافرخواننده کسی را. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه کسی را کافر می خواند و تکفیر می کند آن را. (ناظم الاطباء). ...
-
بابهائی کبیر
لغتنامه دهخدا
بابهائی کبیر. [ ئی ک َ ] (اِخ ) بابهائی کبیر که از روحانیون بزرگ جبل ایزلا بود در شمال نصیبین و در مذهب نسطوری قدمی راسخ و تعصبی سرشار داشت ، بابهائی صغیر را تکفیر کرد. این بابهائی نیز از کشیشان محترم عیسوی بشمار میرفت و در کتاب گمنام گویدی این عبارت...
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) ابن تورانشاه پنجمین پادشاه از سلسله ٔ سلاجقه ٔ کرمان . پسر تورانشاه بعد از پدر در سال 490 هَ . ق . به سلطنت نشست . اما بسبب اشتغال به مناهی و تمایل به الحاد و زندقه علما او را تکفیر نمودند و فتوی به قتلش دادند، و عوام بردسیر بر او ش...