کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکبیر گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکبیر گفتن
لغتنامه دهخدا
تکبیر گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اﷲاکبر گفتن . خدای را به بزرگی یاد کردن : پس عمر سه بار تکبیر گفت . (تاریخ قم ص 301).اگر میرد کمال از عشق آن روی به روح پاک او گویند تکبیر. کمال خجندی (از آنندراج ).رجوع به تکبیر شود.
-
واژههای مشابه
-
چهار تکبیر زدن
لغتنامه دهخدا
چهار تکبیر زدن . [ چ َ / چ ِ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گزاردن نماز بر جنازه ٔ اموات است . (از انجمن آرا). گزاردن نماز میت . مراد تکبیرهاست که در نماز میت گویند. در نماز میت معمول شیعه پنج تکبیر است و چهار تکبیر مخصوص نماز اهل سنت و جماعت باشد: ...
-
جستوجو در متن
-
چهارتکبیر گفتن
لغتنامه دهخدا
چهارتکبیر گفتن . [ چ َ / چ ِ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نماز جنازه گزاردن . || همه چیز را ترک گفتن . رجوع به چهار تکبیر کردن شود.
-
اﷲ اکبر گفتن
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر گفتن . [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گفتن «اﷲ اکبر». تکبیر. (منتهی الارب ). اﷲ اکبر زدن . رجوع به اﷲ اکبر شود : که باشد کاینهمه برهان ببیندنگوید از یقین اﷲ اکبر؟!ناصرخسرو.
-
چهارتکبیر
لغتنامه دهخدا
چهارتکبیر. [ چ َ / چ ِ ت َ] (اِ مرکب ) چهار بار اﷲ اکبر گفتن . || اشاره است به نماز میت که در آن چهار تکبیر بایستی بگویند و این نماز خاص اهل سنت و جماعت است . چه در مذهب شیعه در نماز میت بایستی پنج تکبیر گفت . || کنایه از ترک چیزی است . رجوع به چارتک...
-
عقد نماز
لغتنامه دهخدا
عقد نماز. [ ع َ دِ ن َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تکبیر افتتاح . (شعوری ).- عقد نماز بردن ؛ تکبیر افتتاح کردن : ز ابرویت چو روآرم به محراب سر زلفت برد عقد نمازم . کمال خجند (ازآنندراج ).- عقد نماز بستن ؛ تکبیر افتتاح گفتن : شب چو عقد نماز می بندم چه...
-
اﷲ اکبر زدن
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر زدن . [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ زَدَ ] (مص مرکب ) اﷲ اکبر گفتن . تکبیر. رجوع به اﷲ اکبر شود : چو دریای اخضر اﷲ اکبر زدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 410). بر پشت اسبان نشستند و اﷲ اکبر زدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 426).
-
بدیهه
لغتنامه دهخدا
بدیهه . [ ب َ هََ / هَِ ] (از ع ، اِ) ناگاه و نااندیشیده گفتن چیزی و یا خواندن شعری . هر چیزی که بگویند و یا بکنند بدون تأمل و تفکر و بدون یادآوری و فی الفور. ناگاه . بخیال خود. زودانداز. (ناظم الاطباء). بدیهة. بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن . نی...
-
تحریمة
لغتنامه دهخدا
تحریمة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) آنچه که موجب حرام گشتن شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 405). || تکبیر اولی یعنی تکبیری که بعد نیت نماز گویند و این تکبیر ازهمه ٔ تکبیرات نماز اول میباشد و معنی اصلی این حرام گردانیدن بر خود کلام دنیا و دیگر حرکا...
-
ارتسام
لغتنامه دهخدا
ارتسام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرمان بردن . (منتهی الارب ). امتثال . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رسم و فرمان بجای آوردن : در این حال روی پادشاه درباره ٔ من متغیر شد و شغل من بدیگری مفوض فرمود مرا جز امتثال و ارتسام و اطاعت روی نباشد.(ترجمه ٔ تاریخ یم...
-
تسلیخ
لغتنامه دهخدا
تسلیخ . [ ت َ ] (اِ) سجاده و جانماز را گویند و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است .(برهان ) (از ناظم الاطباء). سجاده است که فارسی آن جای نماز است و این لغت چون غیرمشهور است در اشعار به مناسبت تشبیه ، تسبیح خوانده اند و مرکز لام را با، تصور کرده ...
-
ترک
لغتنامه دهخدا
ترک . [ ت َ ] (ع مص ) دست بداشتن . (تاج المصادربیهقی ). گذاشتن چیزی یا کسی را. (منتهی الارب ). گذاشتن . (آنندراج ). رها کردن ، خلاء و منه : ترک فلان مالاًو عیالاً. (از اقرب الموارد) واگذار کردن چیزی را و رها کردن آن را. (از ناظم الاطباء). رها کردن . ...
-
بانگ نماز
لغتنامه دهخدا
بانگ نماز. [ گ ِ ن َ ] (اِ مرکب ) اذان . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 165) (ناظم الاطباء). اذین . گلبانگ محمدی : نبود آن زمان رسم بانگ نمازبه گوش چنان پروریده به ناز. فردوسی .قدح بلبله را سر بسجود آور زودکه همی بلبل برسرو زند بانگ نماز. منوچهری .هزمان بکند بان...