کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکان
لغتنامه دهخدا
تکان . [ ] (ترکی ، اِ) ترکی شوک است که به فارسی خار گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به شوک شود.
-
تکان
لغتنامه دهخدا
تکان . [ ت َ ] (اِ) جنبش و حرکت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صدمه و جنبش و لرزش و برجهیدگی از جای . (ناظم الاطباء). || ترس سخت ناگهانی . ترسی که از امر فجائی پیدا شود و دل بلرزاند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || لرزه . (یادداشت ایضاً). رجوع به تکان دا...
-
تکان
لغتنامه دهخدا
تکان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
واژههای مشابه
-
قره تکان
لغتنامه دهخدا
قره تکان . [ ق َ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه نو بخش کلات شهرستان مشهد واقع در 28 هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 821 تن . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری است ...
-
قره تکان
لغتنامه دهخدا
قره تکان . [ ق َ رَ ت ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 8هزارگزی جنوب باختری هشجین و 21 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه .. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوایش معتدل است . سکنه ٔ آن 75 تن . آب آن ازدو رشته چشمه و مح...
-
پری تکان
لغتنامه دهخدا
پری تکان . [ پ َ رَ ت َ] (اِخ ) نام فریدن اصفهان بپارسی هخامنشی . پری تکان قدیم با ولایت اصفهان تطبیق میشود و قسمتی را از آن اکنون فریدن گویند . هرودوت آنرا پریکان آورده است .
-
تکان خوردن
لغتنامه دهخدا
تکان خوردن . [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) از جای برجستن و جنبیدن و لرزش گرفتن و مضطرب شدن . (ناظم الاطباء). || سخت ترسیدن . (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). || در اصطلاح بنایان نشست کردن بنایی به علت سست شدن پی او. (یادداشت ایضاً).
-
تکان دادن
لغتنامه دهخدا
تکان دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود حرکت دادن و راندن و لرزانیدن وجنبانیدن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن چنانکه دوای مایع را در شیشه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || به زیر و بالا بسختی و شدت پیاپی حرکت دادن ، چنانکه فرش قالین را برای فروریزا...
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ] (اِخ ) یکی از 3 بلوک صاین قلعه (شاهین دژ کنونی ) است . و رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 70 شود.
-
تکان تپه
لغتنامه دهخدا
تکان تپه . [ ت ِ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 570 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بی هول و تکان
لغتنامه دهخدا
بی هول و تکان . [ هََ / هُو ل ُ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی ترس و از جای بدر رفتن . بی بیم و از جای بشدن . رجوع به هول و نیز رجوع به تکان شود.
-
جستوجو در متن
-
وول وول
لغتنامه دهخدا
وول وول . (اِ مرکب ) جنبش . حرکت . تکان .
-
پریکان
لغتنامه دهخدا
پریکان . [ پ َ رَ ] (اِخ ) رجوع به پری تکان شود.