کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تپغ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تپغ زدن
لغتنامه دهخدا
تپغ زدن . [ ت ُ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به تپق زدن و تبق زدن و طبق زدن شود.
-
واژههای همآوا
-
تپق زدن
لغتنامه دهخدا
تپق زدن . [ ت ُ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) داعی الاسلام در ذیل «تپق » آرد: بند شدن سر سم چهارپا بزمین هنگام رفتن بطوری که نزدیک به افتادن شود. (فرهنگ نظام ). از کلمه ٔ ترکی تپق ، بمعنی غوزک پا. از اشتالنگ لنگیدن . تپق زدن پای آدمی یا ستور؛ از مچ و مفصل ا...
-
طپق زدن
لغتنامه دهخدا
طپق زدن . [ طُ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) طپق زدن اسب . از مچ پای لغزیدن . به هم سائیدن دو مچ پای از داخل .- طپق زدن زبان ؛ حرفی را بجای حرفی دیگر ادا کردن ، چنانکه «لام » را بجای «را».