کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِدارُک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تدارک
لغتنامه دهخدا
تدارک . [ ت َ رُ ] (ع مص ) دررسیدن آخر ایشان اول ایشان را. تلاحق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). یقال : تدارکوا؛ ای تلاحقوا. (منتهی الارب ). به همدیگر رسیدن . (غیاث اللغات ). ومنه قوله تعالی : حتی اذا ادّارکوا فیها جمیع...
-
واژههای همآوا
-
تدارک
لغتنامه دهخدا
تدارک . [ ت َ رُ ] (ع مص ) دررسیدن آخر ایشان اول ایشان را. تلاحق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). یقال : تدارکوا؛ ای تلاحقوا. (منتهی الارب ). به همدیگر رسیدن . (غیاث اللغات ). ومنه قوله تعالی : حتی اذا ادّارکوا فیها جمیع...
-
جستوجو در متن
-
تیاری
لغتنامه دهخدا
تیاری . [ ت َی ْ یا ] (حامص ) آمادگی و تدارک . (ناظم الاطباء). رجوع به تیار شود.
-
طشت و طبق چیدن
لغتنامه دهخدا
طشت و طبق چیدن . [ طَ ت ُ طَ ب َ دَ ] (مص مرکب ) از فعلهای اتباعی است . تهیه و تدارک دیدن .
-
وادریافتن
لغتنامه دهخدا
وادریافتن . [دَرْ ت َ ] (مص مرکب ) جبران کردن . تدارک . تلافی . (دهار). || دوباره دریافتن . مجدداً دریافتن .
-
متل
لغتنامه دهخدا
متل . [ م ُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مهمانخانه ای نزدیک به شاهراه که اختصاصاً برای پذیرایی کسانی که با اتومبیل مسافرت می کنند تدارک شده باشد. (از لاروس ).
-
انشینه
لغتنامه دهخدا
انشینه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (از یونانی ، اِ) تدارک عید و جشن . (ناظم الاطباء). بیونانی جشن که بیادگار کسی کنند. (آنندراج ).
-
بریشوی
لغتنامه دهخدا
بریشوی . [ ب َ ش َ ] (از یونانی ، اِ) عصر روز یکشنبه . || عید پاک ، و هرعیدی . || تهیه و تدارک . (ناظم الاطباء).
-
مافات
لغتنامه دهخدا
مافات . (ع اِ مرکب ) آنچه فوت شده . (آنندراج ) (غیاث ). کلمه ٔ فعل مأخوذ از تازی ، آنچه گذشته است . (ناظم الاطباء).- تدارک مافات . رجوع به ترکیب بعدشود.- تلافی مافات ؛ تدارک مافات . جبران آنچه فوت شده . دریافتن آنچه گذشته : و همت را بر طریقی موصل ...
-
ساز راه
لغتنامه دهخدا
ساز راه . [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهیه و تدارک سفر. (ناظم الاطباء). زاد. توشه . اسباب سفر. رجوع به ساز شود.
-
عابث
لغتنامه دهخدا
عابث . [ ب ِ ] (ع ص ) بازی کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است .مولوی .روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم . (جهانگشای جوینی ).
-
صبیح
لغتنامه دهخدا
صبیح . [ ص َ ] (اِخ ) وی از اصحاب پیغمبر و آزادکرده ٔ سعیدبن العاص اموی است . او هنگام تدارک سفر بدر بیمار شد و پیغمبرابوسلمةبن عبدالاسد را فرمود که بر شتر او نشست و درغزوات دیگر خود وی حاضر بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
تدارکات
لغتنامه دهخدا
تدارکات . [ ت َ رُ ] (ع اِ) ج ِ تدارک . بسیجها و تهیه ها. (ناظم الاطباء).- اداره ٔ تدارکات ؛اداره ای است که احتیاجات وزارتخانه ها و دیگر بنگاههای دولتی را برمی آورد: اداره ٔ تدارکات آرتش . اداره ٔ تدارکات وزارت دارائی .