کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُنکه پهلوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنکه
لغتنامه دهخدا
تنکه . [ ت َ ک َ / ک ِ / ت َ ن َ ک َ / ک ِ / ت ُ ن ُ ک َ / ک ِ ](اِ) قرص رائج خواه از زر باشد خواه از نقره یا مس .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). برگه ای از هر فلزی و ورق طلا و ورق نقره و پول رایج و قسمی از سکه . (ناظم الاطباء). مقد...
-
تنکه
لغتنامه دهخدا
تنکه . [ت ُ ن ُ ک َ / ک ِ ] (اِ) تنبان چرمی که تا سر زانو باشد، وقت کشتی گرفتن پوشند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) : تنکه در قدمش زود ز هم می پاشدهرکه رویش تنک افتاد چنین می باشد. میرنجات (از آنندراج ).|| زیرجامه...
-
جستوجو در متن
-
بند
لغتنامه دهخدا
بند. [ ب َ ] (اِ) فاصله ٔ میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. (برهان ) (آنندراج ). فاصله ٔ میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.(جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز ...