کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُسَاقِطْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تساقط
لغتنامه دهخدا
تساقط. [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) بیوفتادن (زوزنی ). بیفتادن (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پی درپی افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تتابع سقوط چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خود را بر چیزی افکندن . || (آنندرا...
-
واژههای همآوا
-
تساقط
لغتنامه دهخدا
تساقط. [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) بیوفتادن (زوزنی ). بیفتادن (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پی درپی افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تتابع سقوط چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خود را بر چیزی افکندن . || (آنندرا...
-
جستوجو در متن
-
تهاوی
لغتنامه دهخدا
تهاوی . [ت َ ] (ع مص ) در پی یکدیگر فرودآمدن قوم در مغاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سقوط بعضی در اثر بعض دیگر و در الاساس تساقط. (از اقرب الموارد).
-
بیفتادن
لغتنامه دهخدا
بیفتادن . [ ی ُ دَ ] (مص ) افتادن . سقوط. تساقط. (یادداشت مؤلف ). خواء. نوء. تساقط. وجوب . (ترجمان القرآن ) : چو بگسست زنجیر بی توش گشت بیفتاد زان درد و بیهوش گشت . فردوسی .رجوع به افتادن شود.- بیفتادن بچه ؛ سقط شدن جنین : هرگاه بهار شمالی باشد یعن...
-
نخل مریم
لغتنامه دهخدا
نخل مریم . [ ن َ ل ِ م َرْ ی َ ] (اِخ ) عبارت از نخلی است که چون حضرت مریم در زمان تولد عیسی علیه السلام از درد زه بیقرار شده در صحرا زیر درخت خرما که خشک بود رفت از برکت آن عفیفه درخت مزبور سبز شد. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (فرهنگ نظام ) : به ...
-
متساقط
لغتنامه دهخدا
متساقط. [م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) بر هم فروریزنده . (آنندراج ). با هم فروریزنده . (غیاث ). || افتاده و پی در پی افتاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : خبر این حال متساقط زبان به زبان به کرمان رسید. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 97). || خ...
-
متکافئین
لغتنامه دهخدا
متکافئین . [ م ُ ت َ ف ِ ءَ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ متکافی (در حالت نصبی یا جری ). اصطلاح اصولی است و آن دو حدیث با دو دلیل متعارض است که هیچ یک را بر دیگری به وجهی نتوان ترجیح داد در این صورت هر دو دلیل ساقط شوند و اصل در متکافئین تساقط است ودر مرتبه ٔ...
-
جشن مریم
لغتنامه دهخدا
جشن مریم . [ ج َ ن ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از طعام و شراب مریم است که از جنبانیدن درخت حاصل میشد. (برهان قاطع) : فنادیها من تحتها الا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا.و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطباً جنیا. فکلی و اشربی و قری عیناً...
-
یانع
لغتنامه دهخدا
یانع. [ ن ِ ] (ع ص ) ثمر رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): ثمر یانع؛ میوه ٔ رسیده . (از ناظم الاطباء). میوه ٔ رسیده و پخته . (غیاث اللغات ). مقابل نارس . مقابل کال و نارسیده و خام : و عقیب هذا الرش سیل دافعو وراء هذا النبت روض یانع. ؟...
-
تناثر
لغتنامه دهخدا
تناثر. [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) پراکنده گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از هم پاشیده شدن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تساقط. (اقرب الموارد). فروافتادن . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد پزشکان ریختن موی باشد بر اثر ضعف نیروی رویی...
-
پی درپی
لغتنامه دهخدا
پی درپی . [ پ َ / پ ِ دَ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) پیاپی . یکی پس دیگری . متواتر. علی الاتصال . (آنندراج ). مسلسل . دَمادَم . متعاقب یکدیگر. متتابع. متتالی . پشت سر یکدیگر : چندگاه اینچنین برود و به می هر شبم عیش بود پی درپی . نظامی .مکافاءة، کفاء؛ پی در...
-
جذع
لغتنامه دهخدا
جذع . [ ج ِ ] (ع اِ) تنه ٔ خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تنه . (غیاث اللغات ). ساق و تنه ٔ درخت است . (شرح قاموس ). ساق نخل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تنه ٔ درخت . (ترجمان القرآن عادل ). ج ، جُذوع . (منتهی الارب ) (نا...
-
سادآوران
لغتنامه دهخدا
سادآوران . [وَ ] (سریانی ، اِ) به لغت سریانی چیزی است مانند صمغ، و آن را در درون بیخ درخت گردکان که مجوف شده باشد یابند. سرد و خشک در دوم و سوم ، خوردن و ضماد کردن آن بر شکم اسهال خونی رانافع باشد، و آن را به رومی قنطار و به عربی خاتم الملک خوانند. (...