کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُخس و تُنُک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ضریع
لغتنامه دهخدا
ضریع. [ ض َ ] (ع اِ) خارِ سم . (مهذب الاسماء). شبرق . حله . شبرق خشک شده .شبرق خشک ، یا عام است . پشترغ . پشترغ خشک . بشترغ . بشترغ خشک . اسپرک خشک . گیاهی است که تر آن شبرق است و خشک آن ضریع که جهت پلیدی آن ستوران نچرند. (منتهی الارب ). گیاهی است که...
-
ارقاق
لغتنامه دهخدا
ارقاق . [ اِ ] (ع مص ) رقیق کردن .تُنُک گردانیدن . (منتهی الأرب ). تُنُک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مقابل تغلیظ. || بنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الأرب ). رِق ّ کردن . بنده گردانیدن . به بندگی گرفتن . || نیکو کردن سخن را. (منتخب اللغات ...
-
اتشار
لغتنامه دهخدا
اتشار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) تیز و تُنُک کردن خواستن زن دندان را تا کم سن ّ نماید. استیشار.
-
استنجاف
لغتنامه دهخدا
استنجاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تهی کردن باد ابر را. (منتهی الارب ): انتجفت الریح السحاب و استنجفته ؛ استفرغته ؛ تُنُک کرد باد ابر را. (قطر المحیط) (منتهی الارب ).
-
استرقاق
لغتنامه دهخدا
استرقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بنده گرفتن . (زوزنی ).ببنده گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بنده گرفتن کسی را. بنده کردن . طلب بندگی کردن . شخصی را برده ٔ خود قرار دادن (اصطلاح فقه ). || تُنُک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تُنُک گردیدن . (منتهی الا...
-
صبیرة
لغتنامه دهخدا
صبیرة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) نان تُنُک و جز آن که بر آن طعام برآرند. || خوان .
-
ذفل
لغتنامه دهخدا
ذفل . [ ذِ / ذَ ] (ع اِ) قطران تُنُک و رقیق .
-
آمده
لغتنامه دهخدا
آمده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) در اصطلاح بنایان ، قسمی گچ روان کرده ٔ گشاده و تُنُک یعنی بسیارآب و کم مایه ، برای سفید کردن ظاهر بناءچون دیوار و سقف . و بنّایان قُم آن را لایه گویند.
-
آمه
لغتنامه دهخدا
آمه . [ آم ْ م َ ] (ع ص ) شکستگی سر که میان او و میان دماغ پوستکی تُنُک ماند. (السامی فی الاسامی ). مأمومه .
-
ربد
لغتنامه دهخدا
ربد. [ رَ ] (ع اِ) گل تُنُک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گیاه . (از اقرب الموارد). و رجوع به رَبَد شود.
-
پانما
لغتنامه دهخدا
پانما. [ ن ِ ] (نف مرکب ) جوراب پانما؛ جورابی تُنُک که بشره از پشت آن دیده شود از ابریشم و جز آن .
-
ترقیق
لغتنامه دهخدا
ترقیق . [ ت َ ] (ع مص ) تُنُک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تنک گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضد تغلیظ. (اقرب الموارد) (المنجد). || نیکو کردن سخن را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
حاجی مین دقز
لغتنامه دهخدا
حاجی مین دقز. [ دُق ْ ق ُ ] (اِ مرکب ) مردی با مال بسیار؛ مگر من حاجی مین دُقّوَزم ؟ یعنی با سرمایه ٔ کم و تُنُک مرا این خرج یا بذل سزاوارنیست . مین دُقّز بزبان ترکی بمعنی هزار و نه است .
-
غمی
لغتنامه دهخدا
غمی . [غ َم ْی ْ ] (ع مص ) سقف خانه پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن سقف خانه به گل و چوب . (از اقرب الموارد). || پنهان کردن . مخفی کردن . (دزی ج 2 ص 228). || بیهوش شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). غُمی َ علی المریض غمیاً، عرض له ما وقف به حسه...
-
پشه بندی
لغتنامه دهخدا
پشه بندی . [ پ َ ش َ / ش ِب َ ] (ص نسبی ) منسوب به پشه بند. پارچه ٔ پشه بندی . یاپشه بندی ، پارچه ٔ رقیق و تُنُک برای ساختن پشه بند.