کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَکلیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تکلیس
لغتنامه دهخدا
تکلیس . [ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و کوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بددلی کردن و گریختن . از اضداد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیراب گر دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ...
-
واژههای همآوا
-
تکلیس
لغتنامه دهخدا
تکلیس . [ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و کوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بددلی کردن و گریختن . از اضداد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیراب گر دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ...
-
جستوجو در متن
-
مکلس
لغتنامه دهخدا
مکلس . [ م ُ ک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آنکه تکلیس کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تکلیس شود.
-
مکلس
لغتنامه دهخدا
مکلس . [ م ُ ک َل ْ ل َ ] (ع ص ) مأخوذ ازتازی ، هر چیزی که به واسطه ٔ حرارت شدید مانند آهک شده باشد. (ناظم الاطباء). تکلیس شده . آهکی شده . آهکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تکلیس شود.
-
زغال
لغتنامه دهخدا
زغال . [ زُ ] (اِ) انگِشت که فحم نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 334). انگشت و چوب سوخته ٔ که پیش از آنکه کاملاً بسوزد آن را خاموش کرده باشند. (ناظم الاطباء). زگال . (برهان ). زگال . ژگال . شگال . شگار. چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی...