کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قهر و تهر
لغتنامه دهخدا
قهر و تهر. [ ق َ رُت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قهر و غلبه . قهر و خشم .
-
واژههای همآوا
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ ] (ع اِ) طَرَخْشَقوق است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طَ ] (ع مص ) دور کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : طهره طهراً. (منتهی الارب ).
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طَ هَِ ] (ع ص ) پاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاکیزه . طاهر. ج ، طَهِرون .
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طُ ] (ع مص ) پاک گردیدن . || منقطع شدن حیض زن . || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن . || (اِمص ) پاکی از حیض و جز آن . ج ، اطهار.(منتهی الارب ) (آنندراج ). قرء. خلاف طمث : آب بهر عام اصل و فرع راازبرای طهر و بهر کرع را. (مثنوی ).پاک کو از حوض م...
-
طحر
لغتنامه دهخدا
طحر. [ طَ ] (ع مص ) بیرون انداختن چشم و چشمه خاشاک را. || راندن . || آرامش با زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ازبن بریدن حجام غلاف سر نره را در ختنه . (منتهی الارب ). || (اِ) پاره ای از ابر تنک . طحرة و طحرور و طحرورة و طحریة مثله . (منتهی الارب )...
-
طحر
لغتنامه دهخدا
طحر. [ طَ ] (ع مص ) کنایه است از آرامش کردن با زن . (منتهی الارب ). رجوع به کتاب المعرب ص 223 شود.
-
طحر
لغتنامه دهخدا
طحر. [ طَ ح َ ] (ع اِ) پاره ای از ابر تنک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
حسان بن ثابت
لغتنامه دهخدا
حسان بن ثابت . [ حَس ْ سا ن ِ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) ابن المنذربن حرام بن عمروبن زیدبن مناةبن عدی بن عمروبن مالک بن النجار الانصاری الخزرجی ثم النجاری . مادرش فُرَیعَة دختر خالدبن حبیش بن نوذان بن عبدودبن زیدبن ثعلبه بن الخزرج بن کعب بن ساعد خزرجیه است . و...