کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَغْفِرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تغفر
لغتنامه دهخدا
تغفر. [ ت َ غ َف ْ ف ُ] (ع مص ) مغفر چیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیدن مغافیر از درخت . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تقفر
لغتنامه دهخدا
تقفر. [ ت َ ق َف ْ ف ُ ] (ع مص ) در پی رفتن و پیروی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرق استخوان . (از اقرب الموارد). رجوع به تعرق شود.
-
تغفر
لغتنامه دهخدا
تغفر. [ ت َ غ َف ْ ف ُ] (ع مص ) مغفر چیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیدن مغافیر از درخت . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ف
لغتنامه دهخدا
ف . (حرف ) حرف بیست وسوم از الفبای فارسی ، وحرف بیستم از الفبای ابتثی ، پیش از حرف قاف و بعد از حرف غین ، و حرف هفدهم از الفبای ابجدی ، پیش از صادو بعد از عین است . آن را در الفبای ابجدی فای سعفص گویند و در حساب جُمّل هشتاد به شمار آید. (ناظم الاطباء...