کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَشْخَصُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تشخص
لغتنامه دهخدا
تشخص . [ ت َ ش خ ْ خ ُ ](ع مص ) جدا و ممتاز شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعین یافتن و معین گردیدن . (غیاث اللغات ). تعین یافتن و معین گردیدن و جدا و ممتاز شدن . (آنندراج ). انفراد و شخصیت و بزرگی و بزرگ منشی . (ناظم الاطباء). مطاوع تشخیص است ...
-
واژههای همآوا
-
تشخص
لغتنامه دهخدا
تشخص . [ ت َ ش خ ْ خ ُ ](ع مص ) جدا و ممتاز شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعین یافتن و معین گردیدن . (غیاث اللغات ). تعین یافتن و معین گردیدن و جدا و ممتاز شدن . (آنندراج ). انفراد و شخصیت و بزرگی و بزرگ منشی . (ناظم الاطباء). مطاوع تشخیص است ...
-
جستوجو در متن
-
هویش
لغتنامه دهخدا
هویش . [ ی َ ] (اِ) هویت که تعین و تشخص بوده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به هویت شود.
-
شیوا
لغتنامه دهخدا
شیوا. [ شی ] (اِخ ) سومین تشخص تثلیث هندی ، خدای مخرب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
متشخص
لغتنامه دهخدا
متشخص . [ م ُ ت َ ش َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) جدا و ممتاز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد معتبر و دارای آبرو و صاحب شأن و خدم و حشم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشخص شود.
-
اویش
لغتنامه دهخدا
اویش . [ اُ ی ِ ] (اِ) بضم اول و کسر ثالث وجود و هستی . (ناظم الاطباء). هویت که تشخص و تعین باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی هویت از مجعولات دساتیر است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
پری تی وی
لغتنامه دهخدا
پری تی وی . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) نام الهه ٔ هندی تشخص زمین در رگ ودا. او زوجه ٔ دیوس (آسمان ) است و مادر موجودات . بعدها پوراناها او را زوجه ٔ سیوا شمردند و مظهر نیروی خیر و الهه ٔ زمین .
-
تبرز
لغتنامه دهخدا
تبرز. [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) بصحرا بیرون شدن قضای حاجت را. (از اقرب الموارد) (از زوزنی ). برآمدن بسوی صحرا برای قضای حاجت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خارج شدن بصحرا غایط کردن را. (از قطر المحیط). || آشکار شدن و به صحرا برآمدن . (...
-
تشخیص
لغتنامه دهخدا
تشخیص . [ ت َ ] (ع مص ) معین کردن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). معین کردن و تمیز دادن چیزی از جز آن و از این است تشخیص امراض در نزد پزشکان . (از اقرب الموارد) (از المنجد). بازشناختن از یکدیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : چون نقش غم ز دورببینی شراب خو...
-
هویة
لغتنامه دهخدا
هویة. [ هَُ وی ی َ ] (ع اِ) هویت . عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هویة گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقی...
-
بی عرضه
لغتنامه دهخدا
بی عرضه . [ ع ُ ض َ / ض ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عرضه ) (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره .آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص . زبون . فرومایه . مقابل باعرضه . (از ناظم...
-
مشخص
لغتنامه دهخدا
مشخص . [ م ُ ش َخ ْخ َ ] (ع ص ) تشخیص کرده شده . و نامشخص ، آنکه بر یک وضع و حالت نباشد. (آنندراج ). معین . محقق . معین شده . محقق شده . قرارداده شده . (از ناظم الاطباء) : در مدینه مصطفی دین مشخص دان و بس زآنکه از دین در مدینه اصل و بنیان آمده . خاقا...
-
نام و نشان
لغتنامه دهخدا
نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هویت . عنوان . اسم و رسم : که دانست نام و نشان فرودکز او شاه را دل بخواهد شخود. فردوسی .بپرسید از ایشان یکی راهبان که با من بگوئید نام و نشان . شمسی (یوسف و زلیخا).نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان نگذارد...