کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَشَابَهَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تشابه
لغتنامه دهخدا
تشابه . [ت َ ب ُ ه ْ ] (ع مص ) بهم مانیدن . (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیکدیگر مانند شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن . (آنندراج ) (از متن ا...
-
واژههای همآوا
-
تشابه
لغتنامه دهخدا
تشابه . [ت َ ب ُ ه ْ ] (ع مص ) بهم مانیدن . (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیکدیگر مانند شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن . (آنندراج ) (از متن ا...
-
جستوجو در متن
-
همانندی
لغتنامه دهخدا
همانندی . [ هََ ن َن ْ ] (حامص مرکب ) شباهت . به یکدیگر مانستن . مماثلت . تشابه . (یادداشت مؤلف ).
-
مانندی
لغتنامه دهخدا
مانندی . [ ن َن ْ ] (حامص ) مانندگی . همانندی . شباهت . مشابهت . تشابه . مضاهات . مشاکلت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
حمص
لغتنامه دهخدا
حمص . [ ح ِ ] (اِخ ) اعراب اندلس شهر اشبیلیه را بمناسبت تشابه با حمص واقع در سوریه ، چنین می نامیدند. (قاموس الاعلام ).
-
تلاحظ
لغتنامه دهخدا
تلاحظ. [ت َح ُ ] (ع مص ) در یکدیگر نگریستن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (آنندراج ). || تشابه اشیاء: احوالهم متشاکلة متلاحظة. (از اقرب الموارد).
-
شباهت
لغتنامه دهخدا
شباهت . [ ش َ / ش ِ هََ ] (ع اِمص ) مأخوذ از «شبه » عربی به معنی مشابهت و مانستگی و مانندگی و برابری . (ناظم الاطباء). مانندی . همانندی . ماندن . مانندگی . گراهش . مشابهت . تشابه . مانستن .
-
قافة
لغتنامه دهخدا
قافة. [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائف . پی شناسان . (آنندراج ). عندالعرب قوم کانت عندهم معرفة بفصول تشابه اشخاص الناس . (بدایةالمجتهد ابن رشد). رجوع به قائف شود.
-
تشاکه
لغتنامه دهخدا
تشاکه . [ ت َ ک ُ ه ْ ](ع مص ) همدیگر مشابه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): یقال تشاکها، اذا تشابها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تشابه . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
تزاوج
لغتنامه دهخدا
تزاوج . [ ت َ وُ ] (ع مص ) با یکدیگر جفت شدن . (زوزنی ). با یکدیگر جفت کردن . (دهار). جفت و قرین شدن با هم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تشابه سخن بیکدیگر در سجع و وزن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
مانند شدن
لغتنامه دهخدا
مانند شدن . [ ن َن ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه گردیدن . مماثلت . مشابهت . تشابه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه مردم بخورد اندر معده نیم پخته شود و از معده به جگر اندر آید و اندر جگر خون گردد و از جگر به رگها اندر آید و به هر اندامی از اندامهای ی...
-
مانیدن
لغتنامه دهخدا
مانیدن . [ دَ ] (مص ) به صفت چیزی شدن باشد یعنی مثل و مانند و شبیه چیزی شدن . (برهان ) (آنندراج ). مانند چیزی شدن . (فرهنگ رشیدی ). شبیه و مانند شدن و به صفت چیزی متصف شدن . (ناظم الاطباء). مانستن . ماندن . مشاکلت . مشابهت . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
مشابهت
لغتنامه دهخدا
مشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مشابهت م...