کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَسْمِيَةَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تسمیه
لغتنامه دهخدا
تسمیه . [ ت َ ] (ع مص ) بر سر خود گذاشتن شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
تسمیة
لغتنامه دهخدا
تسمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). نامیدن و به نامی خواندن و نام نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام نهادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام گذاشتن برای کسی ...
-
اصحاب تسمیه
لغتنامه دهخدا
اصحاب تسمیه . [ اَ ب ِ ت َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طرفداران اصول . مردم اصولی . پیروان اصول .
-
جستوجو در متن
-
نانامیدنی
لغتنامه دهخدا
نانامیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل تسمیه و نام گذاری نیست . || که درخور ذکر نیست . (یادداشت مؤلف ).
-
ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت . [ ع َ ] (ع اِ) (گل ...) گلی است از تیره ٔ گل آویز و علت تسمیه ٔ آن این است که پرچمهای آن شبیه عقربک ساعت است .
-
ام ساهر
لغتنامه دهخدا
ام ساهر. [ اُم ْ م ِ هَِ ] (ع اِ مرکب ) عقرب . (المرصع) (المنجد). کژدم . (مهذب الاسماء). وجه تسمیه آن است که بیشتر شبها دیده می شود. (المرصع).
-
دیرالحریق
لغتنامه دهخدا
دیرالحریق . [ دَ رُل ْ ح َ ] (اِخ ) در وجه تسمیه ٔ آن چنین گویند که در آنجا مردمی سوختند و سپس در همانجا مدفون شدند و دیری بنا کردند و این دیر در حیره است و دیری قدیمی است . (از معجم البلدان ).
-
طاعون غراب
لغتنامه دهخدا
طاعون غراب . [ ن ِ غ ُ ] (اِخ ) طاعونی که در زمان ولیدبن یزید حادث شد. و وجه تسمیه ٔ آن آن است که نخستین کس که بدین بیماری بمرد مردی غراب نام بود.
-
نام گذاری
لغتنامه دهخدا
نام گذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) نام گذاشتن . نام نهادن . تسمیه .- شب نام گذاری ؛ ششمین شب تولد نوزاد را شب نامگذاری نوزاد گویند.|| ترجمه . (یادداشت مؤلف ).
-
ام الاموال
لغتنامه دهخدا
ام الاموال .[ اُم ْ مُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) گوسفند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المرصع). و جه تسمیه ٔ آن این است که با وجود ذبح و موت بسیار کثرت دارد. (از المرصع).
-
چهل دختران
لغتنامه دهخدا
چهل دختران .[ چ ِ هَِ دُ ت َ ] (اِخ ) نام چند موضع است در ایران .و وجه تسمیه آن است که به پندار عامه چهل دختر از دست کفار در آنجا غایب شده اند. (از یادداشت مؤلف ).
-
گلوته
لغتنامه دهخدا
گلوته . [ گ ُ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) کلاهی باشد گوشه دار پرپنبه که بیشتر بجهت طفلان دوزند و گوشه های آنرا در زیر چانه ٔ ایشان بندند و وجه تسمیه اش خود ظاهر است . (برهان ) (آنندراج ).
-
گیجگاه
لغتنامه دهخدا
گیجگاه . (اِ مرکب ) شقیقه . گودی دو پهلوی پیشانی که به گوش متصل است . و وجه تسمیه آن است که ضربت به شقیقه آدم را گیج میکند. (فرهنگ نظام ). صدغ . لهجه ٔ قزوینی : گیژگاه .
-
زیدان
لغتنامه دهخدا
زیدان . [ زَ ] (اِخ ) یا «زیدین ». نام شهری نزدیک کازرون و وجه تسمیه آنکه قبر دو زید، یعنی زیدبن ثابت انصاری و زیدبن ارقم انصاری دو تن از صحابه ٔ رسول بدانجاست . (ابن بطوطه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).