کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توکل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توکل کردن
لغتنامه دهخدا
توکل کردن . [ ت َ وَک ْ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واگذاشتن به خدا و پناوه به خدا کردن . (ناظم الاطباء): توکل کردن به خدا؛ تفویض کردن ، یله کردن ، رها کردن ، واگذاشتن به او تعالی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ایزدتعالی بندگان را که راست باشند و توکل بر ...
-
واژههای مشابه
-
توکل آباد
لغتنامه دهخدا
توکل آباد. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری است که در بخش فهلیهان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 610 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
توکل آباد
لغتنامه دهخدا
توکل آباد. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبار است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
توکل سرا
لغتنامه دهخدا
توکل سرا. [ ت َ وَک ْ ک ُ س َ ] (اِ مرکب ) سرای توکل . جایگاه توکل : کلید توکل ز دل جویم ایرابه از دل توکل سرائی نبینم دری تنگ بینم توکل سرا راولیک از درون جز فضائی نبینم توکل سرا هست چون نحل خانه که الا درش ، تنگنائی نبینم . خاقانی (دیوان چ سجادی ص ...
-
جستوجو در متن
-
اتکال
لغتنامه دهخدا
اتکال . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) کار به کسی گذاشتن . واگذاشتن . || اعتماد کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تعویل . || تسلیم شدن .- اتکال بخدا ؛ توکل کردن به او تعالی .
-
کسب کردن
لغتنامه دهخدا
کسب کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کوشش کردن و تحصیل نمودن . (ناظم الاطباء). الفغدن . الفنجیدن .(صحاح الفرس ) (یادداشت مؤلف ). اکتساب . حاصل کردن . بدست کردن . (یادداشت مؤلف ). اقتراف . (ترجمان القرآن ) (...
-
استنقاء
لغتنامه دهخدا
استنقاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن مغز از استخوان . جدا کردن هسته . پوست باز کردن : قال بعضهم هو [ ای علس ] حبة سوداء تؤکل فی الجدب و قیل هو مثل البرّ الا انه عسرالاستنقاء. (مجمع البحرین : علس ). قیل هو [ ای علس ] طعام اهل صنعاء، قال ابوحنیفة رح...
-
تفویض
لغتنامه دهخدا
تفویض . [ ت َ ] (ع مص ) کار با کسی گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کار به کسی بازگذاشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بازگذاشتن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغة). حاکم گردانیدن کسی را در امری . (از ...
-
ره بردن
لغتنامه دهخدا
ره بردن . [ رَه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) راهی شدن . عازم شدن . رفتن . (یادداشت مؤلف ) : من ره نمی برم مگر آنجا که کوی دوست من سر نمی نهم مگرآنجا که پای یار. سعدی . || راه پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر بیابانهای سخت ره برده ای بی راهبروین از تو...
-
سرشتن
لغتنامه دهخدا
سرشتن . [ س ِ رِ ت َ ] (مص ) پهلوی «سریشتن » [ رجوع کنید به سرشت ]، سریکلی «خیرخ -ام » (آمیختن ، مخلوط کردن ). مخلوط کردن . آغشته ساختن . خمیر کردن . معجون ساختن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خمیر کردن . چیز تر و چیز خشک آمیختن . (آنندراج ) (غیاث )...
-
درپوشیدن
لغتنامه دهخدا
درپوشیدن . [دَ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن . در بر کردن . بتن کردن . اکتساء. (المصادر زوزنی ). لُبس : دروقت بیامدم و جامه درپوشیدم و خری زین کرده بودند برنشستم و براندم . (تاریخ بیهقی ). همگان سلاح درپوشیدند برآسوده نشستند و توکل بر خدای عزوجل کردند. (فار...
-
موبمو
لغتنامه دهخدا
موبمو. [ ب ِ ] (ق مرکب ) بیشمار و بی حساب و در کمال دقت .(ناظم الاطباء). || جزء به جزء. به تمام جزئیات . با تمام جزئیات . (یادداشت مؤلف ) : رو توکل کن تو با کسب ای عمو!جهد می کن کسب می کن موبمو. مولوی .چون شنوای است خدا موبموهرچه نیرزد به شنیدن مگو....
-
انداختن
لغتنامه دهخدا
انداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قذف . هتف . (دهار). دحو. رمی . قد. (ترجمان جرجانی مهذب...