کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپ پارچه و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
توپ زدن
لغتنامه دهخدا
توپ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) توپ انداختن . (ناظم الاطباء). آتش کردن توپ . تیر انداختن با توپ . توپ درکردن . || به اصطلاح قماربازی ، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. (ناظم الاطباء). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ...
-
توپ مروارید
لغتنامه دهخدا
توپ مروارید. [ پ ِ م ُرْ ] (اِخ ) توپ بزرگ در ارگ طهران که سابقاً زنان به شب چهارشنبه سوری برای بخت گشائی از زیر آن می گذشتند. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا).
-
توپ رس
لغتنامه دهخدا
توپ رس .[ رَ ] (اِ مرکب ) دورترین نقطه ای که گلوله ٔ توپ بدان رسد. جایی که بتوان با توپ آنرا گلوله باران کرد.
-
توپ ریزی
لغتنامه دهخدا
توپ ریزی . (حامص مرکب ) عمل ریختن قنداق توپ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در قالب ریختن فلز گداخته ، ساختن توپ را.- کارخانه ٔ توپ ریزی ؛ کارخانه ٔ توپ سازی . کارخانه ای که توپ تولید کند.
-
خزانه ٔ توپ
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ توپ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از توپ که در آن گلوله ٔ توپ را برای انداختن قرار می دهند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ماهوت
لغتنامه دهخدا
ماهوت . (هندی ، اِ) یک نوع پارچه پشمینه ٔ کلفت پرزدار نفیس . (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ پرزدار ضخیم که از آن لباس و پرده و غیره دوزند.
-
چیت
لغتنامه دهخدا
چیت . (هندی ، اِ) نوعی منسوج پنبه ای نازک . پارچه ای از پنبه ٔ بافته ٔ نازک . پارچه ٔ نخی ومعمولاً منقش به نقشهای خرد یا درشت از گل و غیره .
-
خیت
لغتنامه دهخدا
خیت . (اِ) خط. (یادداشت بخط مؤلف ). خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره . خیط.
-
چماله کردن
لغتنامه دهخدا
چماله کردن . [ چ ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درهم مالیدن چیزهایی از قبیل پارچه و لباس و کاغذ و دستمال و غیره . پرچین و چروک ساختن پارچه یا کاغذ و نظایر اینها. مچاله کردن . در هم فشردن و به هم مالیدن و ناصاف کردن کاغذ و لباس و پارچه و امثال اینها.
-
گرچ
لغتنامه دهخدا
گرچ . [ گ ُ ] (اِ) شوشه ، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره . || گرچ بالفتح ، شکاف گریبان و گرته و پیراهن . (غیاث اللغات ).
-
گل و بته
لغتنامه دهخدا
گل و بته . [ گ ُ ل ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نقش و نگار گلین در جامه و غیره .نقش رنگارنگ از گل در جامه ، پارچه ، گچ بری و غیره .
-
لایی
لغتنامه دهخدا
لایی . (اِ)(در لباس ) حشو جامه از پارچه . حشو میان ابره و آسترجامه از پنبه یا پشم یا موی یا جامه و غیره . لائی .
-
تابداری
لغتنامه دهخدا
تابداری . (حامص مرکب ) تاب داشتن . || (اِ مرکب ) کرباس تُنک که برای قاب دستمال و صافی بکار برند، پارچه ٔ تنک که بدان مایعات یا چیزهای نرم کوفته را پالایند. قسمی پارچه با چشمه های فراخ . کرباس فراخ چشمه . پارچه ٔ شل بافته که بیشتر برای خشک کردن ظروف ت...
-
پیش سینه
لغتنامه دهخدا
پیش سینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قسمت قدامی پیراهن جدا آهارزده . پارچه ٔ آهاردار ضخیمی که جدا بر پیراهن گذارند. قسمتی از پارچه که پیش پیراهن را سازد. || قطعه ٔ پارچه ای که اطفال روی سینه قرار دهند، از زیر گلو بپائین فروهشته تا جامه از آلودگی بر کن...