کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تون
لغتنامه دهخدا
تون . (اِ) روده ٔ پاک نکرده را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). روده ٔ گوسفند که در او سرگین بود. (شرفنامه ٔ منیری ). || قرارگاه نطفه را نیز گفته اند که زهدان باشد. (برهان ). زهدان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قرارگاه نطفه در رحم که زهدانش نیز گویند. ...
-
تون
لغتنامه دهخدا
تون . (اِخ ) شهری است در سوییس به ناحیه ٔ بِرن که در حوالی برکه ٔ رود آر واقع است . این شهر دارای مدرسه ٔ نظام و کارخانه ٔ لبنیات سازی و تصفیه ٔ فلزات و حریربافی و 24200 تن سکنه است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
تون
لغتنامه دهخدا
تون . (اِخ ) شهری است به خراسان نزدیک قائن و از آن شهر است اسماعیل بن ابی سعد و احمدبن محمدبن احمد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ولایتی در خراسان نزدیک طبس . (ناظم الاطباء). نام ولایتی است از خراسان . (برهان ). امروز فردوس گویند در شمال شرقی طبس و ش...
-
تون
لغتنامه دهخدا
تون . (ع اِ) خرقه که بر آن به کجه بازی کنند. (منتهی الارب ). خرقه ای که در آن کجه بازی کنند. (ناظم الاطباء). الخرقة التی یلعب علیها بالکجة. (لسان العرب ) (اقرب الموارد).
-
تون
لغتنامه دهخدا
تون . [ ت َ وَ ] (اِ) بدن و جثه ٔ آدمی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). در رسم الخط پهلوی تن را... نویسند و آن را بیشتر تون میخواندند. به معنی تن و بدن ... در صورتی که تلفظ حقیقی آن «تن » است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : جریح گشته سپاه و سلیح گشته ت...
-
واژههای مشابه
-
ادجورث تون
لغتنامه دهخدا
ادجورث تون . [ اِ ت َ ] (اِخ ) قریه ای است از کنت نشین دوکس از اعمال ستشوستس بر جانب شرقی جزیره ٔ مارش و یناردکان . دارای لنگرگاهی و مناره ایست و اکثر اهالی آن بصید ماهی اشتغال دارند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
اسپانیش تون
لغتنامه دهخدا
اسپانیش تون . [ اِ ت َ] (اِخ ) (یعنی شهر اسپانیا) قصبه ای است مرکز جزیره ٔکبیره ٔ ژامائیک از جزایر آنتیل آمریکا، در کنار نهرکبره و قرب مصب همین نهر، در 18 درجه و یک دقیقه ٔ عرض شمالی و 79 درجه و 4 دقیقه طول غربی . سکنه ٔ آن 6000 تن ، پل راه آهن زیبائ...
-
پی تون
لغتنامه دهخدا
پی تون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر نطقهای او درآیند. این مرد مهارتی بسزا داشت و از حیث آوای رسا و سخن بلیغ معروف بود وبا همه ٔ مهارتی که در سخنگوئی و ...
-
جستوجو در متن
-
غراهامستون
لغتنامه دهخدا
غراهامستون .[ غْرا / غ ِ ت َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی از گراهامس تون . رجوع به گراهامس تون شود.
-
آفتی
لغتنامه دهخدا
آفتی . [ ف َ ] (اِخ ) تخلص شاعری از مردم تون (فردوس ).
-
جزین
لغتنامه دهخدا
جزین . [ ج َ ] (اِخ ) از توابع فردوس (تون ) است .
-
طایه
لغتنامه دهخدا
طایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) در تداول فارسی ، توده ٔ بزرگ سرگین که تون تاب بر بام حمام گِرد کند، تا کم کم آنرا در ماهها یا سالی در تون سوزاند. توده ٔ عظیم خشک کرده ٔسرگین اسب و خر است که برای تون حمام ذخیره کنند.
-
آتش تاب
لغتنامه دهخدا
آتش تاب . [ ت َ ] (نف مرکب ) گلخنی . تون تاب .