کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تولد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تولد کردن
لغتنامه دهخدا
تولد کردن . [ ت َ وَل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زائیده شدن . (ناظم الاطباء).متولد شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : فرزند خلاف فتنه لابدبالغ ز رحم کند تولد. واله ٔ هروی (از آنندراج ).|| پدید آوردن . پدید آمدن : در گشادن وی (محمد) خلل های بزرگ تولد کن...
-
واژههای مشابه
-
تولد یافتن
لغتنامه دهخدا
تولد یافتن . [ ت َ وَل ْ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) زائیده شدن . متولد شدن . پدید آمدن . رجوع به تولد شود.
-
جستوجو در متن
-
شارل
لغتنامه دهخدا
شارل . (اِخ ) ژاک آلکساندر. فیزیکدان فرانسوی . بسال 1746م . در بوژانسی تولد و بسال 1823م . وفات یافت . نخستین کسی بود که ئیدرژن را برای باد کردن بالن ها بکار برد. لامارتین هنگام سرودن اشعاری به نام الویر همسر جوان این دانشمند را در نظر داشته است .
-
ایلاد
لغتنامه دهخدا
ایلاد. (ع مص ) (از «ول د») زادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زائیدن . (غیاث ). تولید. تولد کردن . || باعث شدن : یولد الحرم ریاحاً مغصا. (ابن البیطار). || نزدیک زادن رسیدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وقت زادن آمدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چشم باز کردن
لغتنامه دهخدا
چشم باز کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم گشودن . مقابل چشم بستن . || در تداول عامه ، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگریستن . || بمجاز، بیدار شدن . از خواب برخاستن .- چشم رضا و مرحمت به کسی یا برکسی باز کردن ؛ کنایه از نظر مهر و مح...
-
عنایت کردن
لغتنامه دهخدا
عنایت کردن . [ ع ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یاری کردن و نصرت دادن و امداد نمودن . (ناظم الاطباء). توجه کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : یکسال محبوس بماند و پس فرصت جستندو عنایت کردند تا خلاص یافت . (تاریخ بیهقی ص 449).مرا گفت کاینجا غریبست جانت بدو کن عنا...
-
تهیئی
لغتنامه دهخدا
تهیئی . [ ت ُ ] (حامص ) کاواکی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خلاف پری : بباید دانست که باد یا اندر تهیئی اندامی تولد کند چون معده ... و یا اندر میان طبقه ها و لیفهای اندامی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). علامت وی آن است که صرع وقت ...
-
انبوسیدن
لغتنامه دهخدا
انبوسیدن . [ اَم ْ دَ ] (مص ) پدید آمدن و ظاهر شدن و موجود گردیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پدید آمدن وموجود گردیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). موجود گردیدن . تولد. (فرهنگ فارسی معین ) : و چیزها بنانبوسید [ بنه انبوسید ] مگر ازبهر آنک او را قوتی س...
-
رخنه کردن
لغتنامه دهخدا
رخنه کردن . [ رَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ کردن . شکافتن . شکاف ایجاد کردن . چاک پدید آوردن : به تیغ پاره کند ورقه های چون پولادبه تیر رخنه کند غیبه های چون سندان .فرخی .به پای پست کند برکشیده گردن شیربه دست رخنه کندلاد آهنین دیوار. عنصری ....
-
رودابه
لغتنامه دهخدا
رودابه . [ب َ / ب ِ ] (اِخ ) نام دختر مهراب کابلی است که زال او را خواست و رستم از او تولد یافت . (برهان قاطع). نام دختر مهراب کابلی بود که زال او را بدید و بخواست و بگرفت و رستم از او بزاد. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آب در آخر کلمه به معنی تابش و ...
-
زهیدن
لغتنامه دهخدا
زهیدن . [ زِ دَ ](مص ) زاییدن . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاییدن و تولد کردن . (فرهنگ فارسی معین )... زیهیدن ؛ زادن . پیش آوردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چون جان صبر در تن همت بمانده نیست گو قالب نیاز ممان هرگز ...
-
استهلال
لغتنامه دهخدا
استهلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ماه نو دیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). جستجوی ماه کردن . || دیدن ماه نو خواستن . هلال دیدن خواستن ، چنانکه مسلمانان در شب آخر شعبان و رمضان . || برآمدن ماه نو. (منتهی الارب ). هویدا شدن ماه . (تاج المصادر بی...
-
نعیم
لغتنامه دهخدا
نعیم . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن حمادبن معاویةبن حارث الخزاعی المروزی ، مکنی به ابوعبداﷲ، نخستین کسی است که به جمع «المسند» در حدیث پرداخت ، وی در مرورود تولد یافت مدتی را در عراق و حجاز در جمع کردن احادیث گذراند، سپس به مصر رفت و در آنجا مقیم گشت ، در ...