کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توعی
لغتنامه دهخدا
توعی . (اِخ ) توغوم (سرگردان ). پادشاه حمات بود. دوم سموئیل 8:9 و 10 و در اول تواریخ ایام 18:9. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
واژههای همآوا
-
طوئی
لغتنامه دهخدا
طوئی . [ ئی ی ] (ع اِ) گویند: ما بها طوئی ؛ یعنی نیست در آن کس . (منتهی الارب ).
-
توئی
لغتنامه دهخدا
توئی . [ ت ُ ] (حامص ) چگونگی تو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تو بودن . این کلمه در خطاب آید و افاده ٔ جدائی از جمع و دیگران کند چنانکه در مقام یگانگی گویند منی و توئی در میان نیست ، یعنی جدایی و دوگانگی از میان رفته است و وحدت جایگزین آن شده است : گر...
-
جستوجو در متن
-
توغو
لغتنامه دهخدا
توغو. (اِخ ) رجوع به توعی شود.
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح َ ] (اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ] . گرداگرد وی سور استواریست . در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل احاطه کرده ، پهلوی نهر عاص یک مسجد جامع و مدارس و بازاری دارد. آبیاری باغ و بستانهای این ش...