کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توصیف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توصیف کردن
لغتنامه دهخدا
توصیف کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وصف کردن و بیان حال کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به وصف و وصف کردن و توصیف شود.
-
جستوجو در متن
-
تعریف کردن
لغتنامه دهخدا
تعریف کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستایش کردن و توصیف کردن و بیان نمودن و صفات پسندیده و اخلاق حسنه و کمالات صوری و معنوی کسی را بیان کردن و شناس نمودن و شناسا کردن . (ناظم الاطباء): ببینم و تعریف کنم . تعریف خود کردن پنبه خائیدن است .
-
نعت کردن
لغتنامه دهخدا
نعت کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توصیف و تعریف کردن . ستایش کردن : مکن نعتش بدانگونه که ذاتش منفعل گرددچنان کز کمترین قصدی بگاه فعل ذات ما.ناصرخسرو.
-
لایوصف
لغتنامه دهخدا
لایوصف . [ ص َ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یوصف ) وصف ناکردنی . غیرقابل توصیف : یدرک و لایوصف ، که دریابی و وصف کردن نتوانی .
-
مستنعت
لغتنامه دهخدا
مستنعت . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) صفت کردن خواهنده . (از منتهی الارب ). توصیف چیزی را از کسی خواهنده . (از اقرب الموارد). رجوع به استنعات شود.
-
مراوضة
لغتنامه دهخدا
مراوضة. [ م ُ وَض َ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی یا در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). نرمی کردن با یکدیگر در کاری تا او را در کار کشد. (از منتهی الارب ). مدارا و مخاتله کردن باکسی برای داخل کردن و کشاندن او در عملی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ||...
-
سخن کردن
لغتنامه دهخدا
سخن کردن . [ س ُ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن . شرح دادن . توصیف : کجا بتوان سخن کردن ز رویش چه گویم زآن کمند مشکبویش . نظامی .تو آن نئی که کنی با کسی بمهر سخن برای هیچ چه ضایع کنم محبت خویش .باقر کاشی (از آنندراج ).
-
شرح کردن
لغتنامه دهخدا
شرح کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیان کردن و تفسیر کردن . توضیح دادن . توصیف کردن : بونصر نامه نویسد و این حال را شرح کند همه ودل وی را دریافته اید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 331).شرح این حال پیش دوست کنیم سنگ فتنه به لشکر اندازیم . خاقانی .حکیمی کای...
-
مواصفة
لغتنامه دهخدا
مواصفة. [ م ُ ص َ ف َ ] (ع مص ) فروختن یا خریدن چیزی را به صفت به غیر رؤیت . بیعالمواصفة. (منتهی الارب ). فروختن و یا خریدن چیزی را به تعریف و توصیف بدون دیدن ، و آن را بیعالمواصفة گویند. (ناظم الاطباء). خریدن چیزی با وصف بی دیدن . (یادداشت مؤلف )....
-
دکانداری
لغتنامه دهخدا
دکانداری . [ دُک ْ کا / دُ ] (حامص مرکب ) عمل دکاندار. داشتن دکان . کاسبی در دکان . (فرهنگ فارسی معین ). کسب . (ناظم الاطباء). || کلبه داری . (یادداشت مرحوم دهخدا). || کنایه از چرب زبانی و تعریف کنندگی . (برهان ). چرب زبانی و تکلف کردن در فروختن کالا...
-
شتم
لغتنامه دهخدا
شتم . [ ش َ ] (ع مص ) مَشتَمَة. مَشتُمَة. دشنام دادن . اسم از آن شتیمة است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد. (از تعریفات ). دشنام دادن . (دهار). دژنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ). دشنام . (فرهنگ نظام...
-
بالانیدن
لغتنامه دهخدا
بالانیدن . [ دَ ] (مص ) رویاندن . به رویش داشتن . به برآمدن داشتن . پروردن . پرورش دادن . گوالانیدن . نمو دادن .انماء. (یادداشت مؤلف ). نمو دادن . انشاء. (مجمل اللغة): الازکا؛ به نشوء و نمو داشتن . بالانیدن کشت . (زوزنی ) (مجمل اللغة). || گذاشتن موی...
-
تعبیر
لغتنامه دهخدا
تعبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیان کردن وبیان نمودن معنی خواب و به لفظ کردن و نهادن و راندن و رفتن و زدن مستعمل . (غیاث اللغات ). بیان خواب کردن و خبر دادن از مراد ...
-
پدید کردن
لغتنامه دهخدا
پدید کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظاهر کردن . اظهار کردن . آشکار کردن . ابراز. هویداکردن . بیان کردن . بوح . ضرب . (تاج المصادر بیهقی ). شرح . انصراح . شرع . شروع : و ما پدید کنیم اندر فصل دیگر مقدار هر ناحیتی و شهری . (حدود العالم ).و آنچ هست از...