کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توسکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توسکا
لغتنامه دهخدا
توسکا. (اِ) توسه . دو گونه از این درخت در جنگلهای خزر هست . توسکای قشلاقی و توسکای ییلاقی . توسکای قشلاقی در سواحل تا ارتفاع 1000 گزی نیز، پروفسور گااوبا، آن را دیده است و توسکای ییلاقی در اغلب اراضی شمال ایران و جنگلهای خزر تا 1600 و 2000 هزارگزی دی...
-
جستوجو در متن
-
توسه
لغتنامه دهخدا
توسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) توسکا. رجوع به توسکا و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 172 شود.
-
رزدار
لغتنامه دهخدا
رزدار. [ رَ ] (اِ مرکب ) در آستارا این نام را به کرکف که نوعی افراست دهند. توسکا. توسا. (یادداشت مؤلف ). مرحوم دکتر ساعی در تعریف توسکا، دو نوع آن را که درایران می روید نام می برد و گوید این دو گونه را بنامهای توسکا، توسه ، تسکا، توسا، رزدار، سیاه ت...
-
تسکا
لغتنامه دهخدا
تسکا. [ ت ُ ] (اِ) یک قسم درخت جنگلی است در شمال ایران که رنگ برگ و پوستش تار است . (فرهنگ نظام ). چوب این درخت کم دوام و غالباً جهت سوخت بکار رود و بیشتر در کنار رودخانه ها و آبگیرها و باتلاقها میروید و در پاره ای از روستاهای گیلان آنراتوسه و توسکا،...
-
توسا
لغتنامه دهخدا
توسا. (اِ) توسکا. توسه . رزدار. سیاه توسه و سفیدتوسه . رجوع به توسکادر همین لغت نامه و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 172 شود.
-
شوخط
لغتنامه دهخدا
شوخط. [ ش َ / شُو خ َ ] (اِ) خوشه باشد عموماً اعم ازخوشه ٔ انگور و خرما و گندم . || خوشه ٔ ارزن خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). || توسکا.
-
ریشه جوش
لغتنامه دهخدا
ریشه جوش . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) جوانه هایی که روی ریشه های سالم می روید. روی ریشه های سالم برخی درختها و درختچه ها جوانه هایی پیدا می شود که ازآنها جسته هایی به نام ریشه جوش می روید، درختان سپیدار، توسکا، اقاقیا و برخی گونه های مازو و نارون ریشه ...
-
لاپ
لغتنامه دهخدا
لاپ . (اِخ ) قوم آرناؤد به دو قسمت منقسم میشود و لاپ شعبه ای است از قسمتی موسوم به توسکا و محل آنها در سنجاق اریکری میباشد. این قوم اخلاق قدیمه ٔ خودرا بیش از دیگر طوائف آرناؤد حفظ کرده اند و بیشتر آنها زندگانی شبانی میورزند و در جنگ ها نهایت جسور ...
-
بشجیر
لغتنامه دهخدا
بشجیر. [ ب ُ ] (اِ) یا بشجر نام درختی است که کمان را از چوب آن سازند و آن را به عربی نَبع گویند. (برهان ) (سروری ). درخت نبع که از چوب آن کمان سازند. (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا پس از نقل عبارت برهان آرد. بیشتر آن درخت در قله ٔ کوه روید. (از آنند...
-
چوب سفید
لغتنامه دهخدا
چوب سفید. [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) چوب که رنگ آن سفید باشد، خاصه درون آن . || اصطلاحاً چوب خشک بقطعات کوچک شکافته و قطع کرده که زود آتش گیرد. و در پختن غذا بکار رود. || (اصطلاح گیاه شناسی ) چوبهائی که درون چوب ندارند. در این قبیل چوبها اشعه ٔ وسطی کا...
-
عوسج اسود
لغتنامه دهخدا
عوسج اسود. [ ع َ س َ ج ِ اَس ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختچه ای است از تیره ٔ عناب ها به ارتفاع 3 تا 4 متر، دارای شاخه های بدون خار (بدین وسیله از عناب و نرپرن تمیز داده میشود). این گیاه در غالب نواحی مرطوب و جنگلهای اروپای شمالی و مرکزی و سیبر...