کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تور کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تئومس تور
لغتنامه دهخدا
تئومس تور. [ ت ِ ءُ م ِ ] (اِخ ) در دوران شاهنشاهی خشایارشا جبار جزیره ٔ «سامُس » بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 865 شود.
-
شاه تور
لغتنامه دهخدا
شاه تور. (اِخ ) دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان . دارای 583 تن سکنه . آب آن از قنات و زاینده رود. محصول آن غلات و پنبه و هندوانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
تور شدن
لغتنامه دهخدا
تور شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تور شود.
-
گنبد سلم و تور
لغتنامه دهخدا
گنبد سلم و تور. [ گُم ْ ب َ دِ س َ م ُ ] (اِخ ) برجی مخروطی شکل با پوشش ساروجی به ارتفاع بالغ بر صد پا و بقطر سی پا است . فریزر میگوید: بگفته ٔ اهالی کتیبه ای داشت حاکی از اینکه حسام الدوله از فرمانروایان دیالمه که در قرن پنجم هجری درگذشته در آنجا مد...
-
تار و تور
لغتنامه دهخدا
تار و تور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت تیره و تاریک . (جهانگیری ). بسیار تیره و تاریک . (برهان ). تاریک و تیره و بسیار تاریک . (آنندراج ) (انجمن آرا). سخت تاریک . (فرهنگ رشیدی ) : بمیدان چنین گفت بهرام گورکه اکنون که شد روز ما تار و تور... فردوسی...
-
جستوجو در متن
-
کینه خواستن
لغتنامه دهخدا
کینه خواستن . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) انتقام جستن . انتقام جویی کردن . خونخواهی کردن : پریان به فرمان آن آمدند دلش بدان کینه خواستن شاد شد. (قصص الانبیاء ص 34). و کینه ٔ جد بخواست از سلم و تور. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و رجوع به کین خو...
-
شور کردن
لغتنامه دهخدا
شور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرنمک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تملیح . (منتهی الارب ).- شور کردن آب ؛ کنایه از ناسازگار کردن کار. ایجاد دشمنی و اختلاف کردن : کسی را که دانی تو از تخم تورکه بر خیره کردند این آب شور.فردوسی . || بانگ و خروش کردن . ف...
-
چیتردات نسک
لغتنامه دهخدا
چیتردات نسک . [ ن َ ] (اِخ ) نام نسک دوازدهم کتاب اوستا که در آن از فریدون و بخش کردن خونیرس یا کشور مرکزی میان پسرانش سلم و تور و ایرج سخن رفته بوده اما این نسک از میان رفته است . (پورداود یسنا ج 1 ص 58).
-
هجان
لغتنامه دهخدا
هجان . [ هَِ ] (ع مص ) هجنة. قبل از بلوغ زناشویی کردن . || گشن گرفتن و زاییدن در دوسالگی . || هجنت زندته ؛ شعله ور نشد آتش زنه با یک زدن چخماق .لم تور بقدحة واحدة. هجانة. هجونة. || بارور شدن درخت خرما در کوچکی . (از معجم متن اللغة).
-
نخجیرجوی
لغتنامه دهخدا
نخجیرجوی . [ ن َ ] (نف مرکب ) نخجیرجو. شکارجوینده . که در طلب شکار است . که بجستجوی شکار است . شکارچی : مرا اسیر گرفته بتی گرفته اسیرشگفت نیست که نخجیرجوی شد نخجیر. منطقی .سوی مرز تورانْش بنهاد روی چو شیر دژآگاه نخجیرجوی . فردوسی .سوی تور شد شاه نخجی...
-
نامزد کردن
لغتنامه دهخدا
نامزد کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعیین کردن . انتخاب کردن . گزیدن : یکی لشکری نامزد کرد شاه کشید آنگهی تور لشکر به راه . فردوسی .چو آمد ز پهلو برون پهلوان همه نامزد کرد جای گران . فردوسی .امیر اجل سیدابوالفضل امیر بوری را با فوجی ترکمانان نامزد ...
-
تندبالا
لغتنامه دهخدا
تندبالا. [ ت ُ ] (اِ مرکب ) کوه بلند. (ناظم الاطباء). بالایی تند و پرنشیب . سخت سراشیب . سخت سرازیر. کوهی با سراشیبی سخت :نگه کرد پرموده او را بدیدز هامون یکی تندبالا گزید. فردوسی .نشست از بر اسب سالار نیوپیاده همی رفت در پیش گیوبدان تندبالا نهادند ر...
-
چیدن
لغتنامه دهخدا
چیدن . [ دَ ] (مص )آراستن و ترتیب دادن . (آنندراج ). با ترتیب نهادن مثل چیدن غذا بر سفره (فرهنگ نظام ). به سامان نهادن چیزها. به نظم و ترتیب نهادن چیزها در جایی . به نظم و ترتیب نزد هم گذاردن . منظم کنار هم نهادن چیزها. به نظم و ترتیب آراستن : ظرفها ...
-
شستن
لغتنامه دهخدا
شستن . [ ش ُ ت َ ] (مص ) پاک کردن با آب و پاکیزه کردن و غسل دادن . رفع کثافت با آب نمودن . (ناظم الاطباء). شستشوی . مصدر دوم (اسم مصدر) غیر مستعمل آن شویش است . غسل . تغسیل . با آب و صابون یا اشنان و امثال آن شوخی چیزی زایل کردن ، شستن ماسه ، خاک آن ...