کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توری
لغتنامه دهخدا
توری . (ص نسبی ، اِ) منسوب به تور، نوعی پارچه . پارچه ٔ لطیف و متخلخل و مشبک که حاجب ماوراء نیست و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
-
توری
لغتنامه دهخدا
توری . (ص نسبی ) تورانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترکمان و ترک و مغول . (ناظم الاطباء). منسوب به تور (توران ) : به گیتی نداند کسی همنبردز رومی و توری و آزادمرد. فردوسی .بر اوی اندر آمد دودیده پر آب همان زین توری شدش جای خواب . فردوسی .یکی چتر توری...
-
واژههای مشابه
-
چراغ توری
لغتنامه دهخدا
چراغ توری . [ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب ) نوعی چراغ نفتی تلمبه ای که شعله ٔ آن با توری مخصوص محصور میشود. قسمی چراغ نفتی ساخت فرنگ که با تلمبه و بی تلمبه و با لامپ و بدون لامپ آن مورداستعمال است و بر روی شعله ٔ آن یکنوع توری مخصوص و نسوز تعبیه شده که نور چ...
-
واژههای همآوا
-
طوری
لغتنامه دهخدا
طوری . (اِ) توری . قسمی پارچه . || لیف . || کیسه مانندی کوچک شبیه طور که در برخی از چراغها که با نفت سوزد بکار رود.
-
طوری
لغتنامه دهخدا
طوری . [ ری ی ] (ع ص ، اِ) وحشی از مردم و مرغ و کبوتر. (منتهی الارب ). وحشی . (مهذب الاسماء). اسم طیور وحشی است و حمام را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه ). رمیدگی و وحشت . (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
طوری باف
لغتنامه دهخدا
طوری باف . (نف مرکب ) آنکه طور بافد. و رجوع به توری شود.
-
توریان
لغتنامه دهخدا
توریان . (اِمرکب ) ترکان و ترکمانان . ج ِ توری . (ناظم الاطباء).
-
چراغ زنبوری
لغتنامه دهخدا
چراغ زنبوری . [ چ َ / چ ِ غ ِ زَم ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ توری . چراغ تلمبه ای . چراغ نفتی تلمبه داری که بوسیله ٔ تلمبه زدن و فشرده ساختن هوا نفت بطرف لوله بالا آید و بر روی شعله ٔ آن سرپوش توری از الیاف نسوز باشد که شعله را سفیدتر و نورانی ...
-
طوری
لغتنامه دهخدا
طوری . (اِ) توری . قسمی پارچه . || لیف . || کیسه مانندی کوچک شبیه طور که در برخی از چراغها که با نفت سوزد بکار رود.
-
پینگ پنگ
لغتنامه دهخدا
پینگ پنگ . [ پ ُ ] (انگلیسی ، اِ) قسمی تنیس روی میز و آن به میزی که توری کوتاه در وسط آن نصب شده است با توپی سبک وکوچک و راکت توسط دو تن و گاه چهار تن انجام شود.
-
وزک ناک
لغتنامه دهخدا
وزک ناک . [ وَ زَ ] (ص مرکب )فژه ناک . چسبناک . نوچ . (یادداشت مؤلف ) : همچون پشنگ کژ و وزک ناک و شوخناک گویی که گرز توری در قبضه ٔ پشنگ .سوزنی .
-
پشت دری
لغتنامه دهخدا
پشت دری . [ پ ُ دَ / پ ُ ت ِ دَ ] (اِ مرکب ) آنچه از پارچه چون اطلس و ململ و توری در پشت پنجره و در از جانب اطاق آویزند تا از شدت تابش آفتاب بدرون کاسته شود.