کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توخالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توخالی
لغتنامه دهخدا
توخالی . (ص مرکب ) کاواک . مجوف . اجوف . مقابل توپر، مصمت ، رُسْت . بی مغز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || دروغین . (یادداشت ایضاً).- تشر توخالی ؛ دعوی بی معنی . تهدیدی بی قدرت انجام آن . توپ خالی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- توپ توخالی ؛ تشر توخال...
-
جستوجو در متن
-
درون کاواک
لغتنامه دهخدا
درون کاواک . [ دَ ] (ص مرکب ) اجوف . جوفی . (منتهی الارب ). میان تهی . توخالی . مقابل توپر.
-
فقاخ
لغتنامه دهخدا
فقاخ . [ف ِ ] (ع مص ) زدن کسی را و نیست مگر بر سر چیزی یا بر چیزی توخالی . (از منتهی الارب ). رجوع به فقخ شود.
-
توپر
لغتنامه دهخدا
توپر. [ پ ُ ] (ص مرکب ) انباشته . مقابل کاواک و توخالی .از: «تو» (داخل ، اندرون ) + «پر» (مملو، انباشته ).
-
خیال آرا
لغتنامه دهخدا
خیال آرا. [ خ َ / خیا ](نف مرکب ) آراینده ٔ اندیشه . (ناظم الاطباء). آنکه اندیشه های خوش و توخالی میپروراند. (یادداشت مؤلف ).
-
مصنتع
لغتنامه دهخدا
مصنتع. [ م ُ ص َ ت َ ] (ع ص ) میان کاواک .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میان تهی . توخالی . || آنکه دارای پیشانی پهن و گونه های فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به صُنْتُع شود.
-
دارامب و درومب
لغتنامه دهخدا
دارامب و درومب . [ب ُ دُ رُ ] (صوت مرکب ) در اصطلاح عوام نماینده ٔ صوت نقاره و ضرب و جز آن باشد که در عروسی و جشن بکار آید. چنانکه گوییم : عروس را با دارامب و درومب بردند. || کنایت از شکوه و جلال ظاهری و توخالی .
-
دینالوس
لغتنامه دهخدا
دینالوس . (یونانی ، اِ) معنای آن دائم العطش باشد و آن را خس الکلب و شوک الدارج و مشطالراعی گویند. خاری است دارای ساقه ٔ توخالی که از آب پر شود و چون آن را بشکنند از داخل آن کرمهای خرد سفید و شفاف بیرون آید. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 164).
-
میان خالی
لغتنامه دهخدا
میان خالی . (ص مرکب ) کاواک . (ناظم الاطباء). میان تهی . اجوف . مجوف . کاواک . توخالی : اگرچه نیست چو من در جهان میان خالی گر از میان بروم میشود جهان خالی . مسیح کاشی .و رجوع به میان تهی شود.
-
میان کاواک
لغتنامه دهخدا
میان کاواک . (ص مرکب ) پوک .اجوف . مجوف . میان تهی . میان خالی . توخالی . (یادداشت مؤلف ): هشم ؛ شکستن نان خشک و هرچیز خشک و میان کاواک .(منتهی الارب ). و رجوع به میان تهی و میان خالی شود.
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [م ِ س َرْ رَ ] (ع اِ) آلت راز، و آن ماشور باشد یک سر آن در دهان گوینده و یک سر آن در گوش شنونده . (منتهی الارب ) (از صراح ). آلتی است توخالی چون طومار که در آن راز گویند. (از اقرب الموارد). این کلمه را بجای تلفن می توان به کار برد. (یادداشت مر...
-
شدخ
لغتنامه دهخدا
شدخ . [ ش َ ](ع مص ) سرشکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تفرق اتصال در طول عصب . (یادداشت مؤلف ). || شکستن هر چیز تر باشد یا خشک و هرچه میان کاواک باشد. (منتهی الارب ). مشهور آن است که این کلمه به معنی شکستن شی ٔ تر یا توخالی چون هندوانه ...
-
شبابة
لغتنامه دهخدا
شبابة. [ ش َب ْ با ب َ ] (ع اِ) نام آلت طرب است که از نی توخالی سازند و آن را یراغ و مزمار عراقی نیز گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 144). نی و مزمار و آن معروف است . (از متن اللغة از شفاءالغلیل ). و این کلمه مولد باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ...
-
انبوب
لغتنامه دهخدا
انبوب . [ اُم ْ ] (ع اِ)میان دو پیوند نی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه در میان دو کعب نی یا نیزه است . (از اقرب الموارد). میان این بند نیزه تا دیگر بند. (مهذب الاسماء). گره در ساق گیاه . گره در ساق کاه . (یادداشت مؤلف ). فاصله میان دو بند یا...