کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توخ
لغتنامه دهخدا
توخ . (اِ) درخت گزنه . (ناظم الاطباء).
-
توخ
لغتنامه دهخدا
توخ . [ت َ ] (ع مص ) فرورفتن انگشت در چیزی نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
طوخ
لغتنامه دهخدا
طوخ . [ ] (اِخ ) چهارده موضع است بمصر. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ).دهی است در صعید مصر، غربی ِ نیل . (معجم البلدان ).
-
طوخ
لغتنامه دهخدا
طوخ . [ ] (اِخ ) دهی است به حوف غربی و آن را طوخ مزید گویند. (معجم البلدان ).
-
طوخ
لغتنامه دهخدا
طوخ . [ ] (اِخ ) طوخ الخیل ؛ قریه ٔ دیگری است به صعید غربی نیل و بدان طوخ بیت یمون گویند و طوة نیز خوانند. (معجم البلدان ).
-
طوخ
لغتنامه دهخدا
طوخ . [ طَ ] (ع مص ) تهمت کردن کسی را به قول یا به فعل . (منتهی الارب ). تهمت کردن به چیزی بد از گفتار و کردار. (منتخب اللغات ).