کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توحیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توحیف
لغتنامه دهخدا
توحیف . [ ت َ ] (ع مص ) خود را بر زمین زدن شتر. || شتافتن . || به عصا زدن . || کامل کردن عضو شتر گشنی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (اِخ ) (فهمی ...) رند و نامراد است و اوقات خود را به تجارت میگذراند. عاشق پیشه هم هست ولی عشقش پایدار نیست . طبع شعر خوبی دارد و این ابیات از اوست :تو از کس نگذری کش رخنه ای در جان نیندازی من از حیرت نمیدانم که زخمی خورده ام یا نه . #باز اشکم ...