کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توحی
لغتنامه دهخدا
توحی . [ ت َ وَح ْ حی ] (ع مص ) شتافتن ، یقال : توح یا هذا؛ ای اسرع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متوحی
لغتنامه دهخدا
متوحی . [ م ُ ت َ وَح ْ حی ] (ع ص ) شتابنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چابک و شتابان . (ناظم الاطباء). و رجوع به توحی شود.
-
اسراع
لغتنامه دهخدا
اسراع . [ اِ ] (ع مص ) شتابیدن . (تاج المصادر بیهقی ). اکراب . توحّی . شتافتن . بشتافتن : اسرع فی السیر؛ بشتافت . (منتهی الارب ). || تیزگام شدن . || صاحب ستور شتاب رو شدن . (منتهی الارب ). خداوند ستور تیزرو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صاحب شتر تیزرو ...