کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توجع
لغتنامه دهخدا
توجع. [ ت َ وَج ْ ج ُ ] (ع مص ) دردمند و رنجور گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دردمند گردیدن . (آنندراج ). درد پیدا شدن . (غیاث اللغات ). درد یافتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نالیدن . دردمندی نمودن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اندوه نمود...
-
جستوجو در متن
-
آزاری
لغتنامه دهخدا
آزاری . (حامص ) تألم . تأثر. توجع. رنج . الم : ابی آنکه بد هیچ بیماریی نه از دردها هیچ آزاریی .فردوسی .
-
تألس
لغتنامه دهخدا
تألس . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) دردمند شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توجع. (قطر المحیط). ضربه مائة سوط فماتألس ؛ ای ماتوجع. (از اقرب الموارد).
-
اندوه نمودن
لغتنامه دهخدا
اندوه نمودن . [ اَ ه ْ ن ُ / ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) تفجع. توجع. (تاج المصادر بیهقی ). تلهف . (یادداشت مؤلف ). اظهار درد کردن . و رجوع به تفجع شود.
-
حسحسة
لغتنامه دهخدا
حسحسة. [ ح َ ح َ س َ ] (ع مص ) تشکّی . نالیدن . || توجع. || اندوه نمودن . || بخشودن . || انداختن بر آتش تا بپزد. چنانکه گوشت را. (منتهی الارب ). || رفتن تمام مال .
-
تفجع
لغتنامه دهخدا
تفجع. [ ت َ ف َج ْ ج ُ ] (ع مص ) اندوه نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندوه و دردمندی . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع قا...
-
تحزن
لغتنامه دهخدا
تحزن . [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اندوه نمودن بر کسی و بخشودن او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تحزن بر چیزی و برای امری ؛ تو...
-
تذلل
لغتنامه دهخدا
تذلل . [ ت َ ذَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فروتنی کردن و نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). فروتنی و تواضع نمودن . (اقرب الموارد) (المنجد). فروتنی نمودن و عجز کردن و خود را خوار داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فروتنی نمودن و خود را خوار داشتن . عجز و درخواست کرد...
-
تأسف خوردن
لغتنامه دهخدا
تأسف خوردن . [ ت َ ءَس ْ س ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه خوردن . افسوس خوردن .دریغ خوردن : بسیار تأسف خورد و توجع نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسف ها خورد. (سندبادنامه ص 153). دوان آمد ...
-
تألم
لغتنامه دهخدا
تألم . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) توجع. (اقرب الموارد). دردمندی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دردمندی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). درد نمودن . (دهار). درد یافتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). الم پذیرف...
-
تململ
لغتنامه دهخدا
تململ . [ ت َ م َ م ُ ] (ع مص ) بی آرام شدن در بستر. (زوزنی ). بی آرامی کردن و برگردیدن از جانبی به جانبی از بیماری و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیقراری و بی آرامی و بمعنی حالتی که در میان خواب و بیداری باشد. (...
-
ذخیرة
لغتنامه دهخدا
ذخیرة. [ ذَ رَ ] (ع اِ) الفغده . چیز الفنجیده . پستا. نهاده . برنهاده .یخنی . بئرة. بؤرة. بئیرة. پس انداز. پس اوکند. پس افت . پس افکند. ذُخر. پس انداز. اندوخته . پستائی . چیز نهان کرده . آنچه نگاهداشته شود برای روزی . آن چیز که نگاهداشته شود که وقتی...
-
گریستن
لغتنامه دهخدا
گریستن . [ گ ِ ت َ ] (مص ) (درلهجه ٔ مرکزی ) = با گرییدن . پهلوی آن گریستن از گری ، اوستا، گارز ، کردی گریان (اشک ریختن ) نیز گرین ، گریستن . اشک ریختن از چشم . گریه کردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). اشک ریختن . (آنندراج ). تَبکاء. بِکاء. اِعتِوال . تع...
-
آزار
لغتنامه دهخدا
آزار.(اِمص ، اِ) اَذا. ایذاء. اذیت . اذاة. رنج که دهند. رنجگی . عذاب . شکنجه . عقوبت . آسیب . گزند : آزار بیش بینی زین گردون گر تو بهر بهانه بیازاری . رودکی .دل گسسته داری از بانگ بلندرنجگی باشدْت و آزار [ و ] گزند. رودکی .پسندش نیامد همی کار من بکوش...