کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توة
لغتنامه دهخدا
توة. [ ت َوْ وَ ] (ع اِ) ساعت . یقال : مامضی الاّ توة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
توه
لغتنامه دهخدا
توه . (اِ)به معنی تووه است که جفت باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زوج و جفت و دوتائی . (ناظم الاطباء). || به معنی لای و ته و پرده هم آمده است چنانکه هرگاه گویند توه بر توه ، از آن لای بر لای و ته بر ته و پرده بر پرده مراد باشد. (برهان ) ...
-
توه
لغتنامه دهخدا
توه . [ ت َ ] (ع مص ) هلاک شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تکبر نمودن . || شوریده عقل گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || سرگشته و حیران رفتن در زمین...
-
توه
لغتنامه دهخدا
توه . [ ت َ / ت ُ ] (ع اِ) هلاکی و هالک و تباه . یقال : فلان توه ٌ و توه ٌ (بالضم ). ج ، اتواه . اتاویة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). هالک . (اقرب الموارد): فلاة توه ؛ بیابان گم راه کننده . (ناظم الاطباء). فلاةتوه ؛ یضل فیها. (المنجد). رجوع به ماده ...
-
توه
لغتنامه دهخدا
توه . [ ت َ وَه ْ ] (اِ) تبه که ضایعشده و نابودگردیده و بکارنیامدنی باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
توه
لغتنامه دهخدا
توه . [ ت ُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وندپاپی است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
توه سرخک
لغتنامه دهخدا
توه سرخک . [ ت ُ وِ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد غرب واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
توه خشکه
لغتنامه دهخدا
توه خشکه . [ ت ُ وَ خ ُ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان روشکان است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
توه خشکه
لغتنامه دهخدا
توه خشکه . [ ت ُ وِ خ ُ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلالوند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
توه روئیله
لغتنامه دهخدا
توه روئیله . [ ت ُ وِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد غرب واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
توه طاق
لغتنامه دهخدا
توه طاق . [ ت ُوِ ] (اِخ ) دهی از بخش دهلران شهرستان ایلام است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
توه لطیف
لغتنامه دهخدا
توه لطیف . [ ت ُ وِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت پائین است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ماهی توه
لغتنامه دهخدا
ماهی توه . [ ت َ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهی تابه که در آن ماهیان را بریان کنند. (آنندراج ). ماهی تابه . ماهی تاوه . و رجوع به ماهی تابه شود.
-
سرائیلان توه خاکی
لغتنامه دهخدا
سرائیلان توه خاکی . [ س َ ت ِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 12 هزارگزی سرجوب . هوای آنجا سرد و دارای 180 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، لبن...