کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توبرتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توبرتو
لغتنامه دهخدا
توبرتو. [ ب َ ] (ص مرکب ) لابرلا و ته برته . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). لابرلا و تابرتا. (ناظم الاطباء). دارای توهای بسیار برزبر یکدیگر. توئی بالای توئی . لابرلا. رویهم . انباشته بر هم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): قشر متبصل ؛ پوست توبرتو. (منته...
-
جستوجو در متن
-
نوردناک
لغتنامه دهخدا
نوردناک . [ ن َ وَ ] (ص مرکب ) پر چین و شکنج .- نوردناک شدن ، نوردناک گردیدن ؛ چین پیدا کردن .- || توبرتو شدن چیزی . (یادداشت مؤلف ): تعکّن ؛ نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ).
-
زهملة
لغتنامه دهخدا
زهملة. [ زَ م َ ل َ ] (ع مص ) توبرتو نهادن رخت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مطرقه
لغتنامه دهخدا
مطرقه . [ م ُ رَ ق َ / م ُ طَرْ رَ ق َ ] (ع ص ) سپر توبرتو ساخته شده ، مانند نعل مطرقه که توبرتو دوخته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). سپری که تو بر تو از چندین قطعه چرم ساخته باشند. نعل مطرقه ؛ نعلی که تو بر تو دو...
-
اغطال
لغتنامه دهخدا
اغطال . [ اِ ] (ع مص ) توبرتو گردیدن تاریکی ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غَطل . (از اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.
-
بحون
لغتنامه دهخدا
بحون . [ ب َ وَ ] (ع ص ، اِ) ریگ توبرتو نشسته . || آنکه گام نزدیک نهد در شتافتن . || نوعی از خرما. || (اِخ ) نام شخصی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
سپرهزاره
لغتنامه دهخدا
سپرهزاره . [ س َ پ َ هََ / هَِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نوعی از مجنه ، بسبب بسیار توبرتو بودن بدین نام خوانده اند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : هر جا که کثرتی است نمودار وحدت است باشد سپرهزاره ولیکن سپر یکی است .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
جحمة
لغتنامه دهخدا
جحمة. [ ج ُ م َ ] (ع اِ) آتش توبرتو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || توقد. (ذیل اقرب الموارد): رأیت جحمة النار؛ اَی توقدها. (لسان از ذیل اقرب الموارد). جَحْمة. (منتهی الارب ). و رجوع به جَحْمة شود.
-
استرباع
لغتنامه دهخدا
استرباع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استرباع رمل ؛ توبرتو نشستن ریگ . || استرباع غبار؛ بلند شدن گرد. برخاستن گرد. || استرباع بعیر در سیر؛ قوی گردیدن آن در سیر. (از منتهی الارب ).
-
تعکن
لغتنامه دهخدا
تعکن . [ ت َ ع َک ْ ک ُ ] (ع مص ) باشکنج شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تعکیم
لغتنامه دهخدا
تعکیم . [ ت َ ] (ع مص ) نیک فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فربه شدن شتر چندانکه توبرتو شود پیه وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عالج
لغتنامه دهخدا
عالج . [ ل ِ ] (ع اِ) ریگ توبرتو. (منتهی الارب ). و ریگی که بر تمام عربستان احاطه دارد. (ناظم الاطباء). || (ص ) شتری که «علجان » خورد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || (اِخ ) ریگی است معروف ببادیه . (اقرب الموارد).
-
دمن
لغتنامه دهخدا
دمن . [ دِ ] (ع اِ) سرگین توبرتو نشسته . || پشک شتر و گوسفند و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پشک . (از اقرب الموارد). || یقال هو دمن مال ؛ یعنی او نیکوست در سیاست شتران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ دِمْنَة. (م...
-
طریم
لغتنامه دهخدا
طریم . [ طِرْ ی َ ] (ع ص ، اِ) انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).عسل . || ابر سطبر توبرتو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر ستبر. (مهذب الاسماء). || (ص ) رجل طریم ؛ مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).