کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانگرکیسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توانگرکیسه
لغتنامه دهخدا
توانگرکیسه . [ ت ُ / ت َ گ َ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) پولدار. آنکه در کیسه نقدینه فراوان دارد : مالداران توانگرکیسه ٔ درویش دل در جفا درویش را از غم توانگر کرده اند. سنائی .رجوع به توانگر و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
جفا
لغتنامه دهخدا
جفا. [ ج َ ] (از ع ، مص ) جفاء : پدر مهر ببرید و بفکند خوارجفا کرد بر کودک شیرخوار. فردوسی .که هر کس که تخم جفا را بکشت نه خوش روز بیند نه خرم بهشت . فردوسی .که کرد آنچه کردی تو ای بی وفاببینی کنون زخم تیغ جفا. فردوسی .جفا برگزیدی بجای وفاوفا را جزا ...