کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانگرهمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توانگرهمت
لغتنامه دهخدا
توانگرهمت . [ ت ُ / ت َ گ َ هَِم ْ م َ ] (ص مرکب ) باهمت . دارنده ٔ همت : مقربان حضرت حق جل وعلا توانگرانند درویش سیرت و درویشانند توانگرهمت . (گلستان ).
-
جستوجو در متن
-
درویش سیرت
لغتنامه دهخدا
درویش سیرت . [ دَرْ رَ ] (ص مرکب )آنکه بر سیرت درویشی باشد. که راه و روش درویشان دارد : مقربان درگاه حق سبحانه و تعالی توانگرانند درویش سیرت و درویشانند توانگرهمت . (گلستان ).
-
تونگر
لغتنامه دهخدا
تونگر. [ ت َ وَ گ َ ] (ص مرکب ) توانگر. (از آنندراج ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زبردست و با قوت و زورآور و توانا و مالدار و دولتمند. (ناظم الاطباء).- تونگردل ؛ تونگرهمت . (ناظم الاطباء). توانگردل . رجوع به توانگر و توانگرهمت شود.- تونگرهمت ؛ باهمت...
-
همت
لغتنامه دهخدا
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ع اِمص ، اِ) همة. اراده و آرزو و خواهش و عزم . (ناظم الاطباء) : همت او بر فلک ز فلخ بنا کردبر سر ایوان فکند بن پی ایوان . خسروانی .منوچهر کردی بدین پیش دست نکردی بدین همت خویش پست . فردوسی .که باران وی در بهاران بودنه چون همت ش...