کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تواصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تواصل
لغتنامه دهخدا
تواصل . [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) با یکدیگر پیوستن . (زوزنی ). پیوستگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضد تصارم . (اقرب الموارد). ضد تقاطع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
تلاطف
لغتنامه دهخدا
تلاطف . [ ت َ طُ ] (ع مص ) با هم نرمی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترفق در امری . (از اقرب الموارد). تلطف . رفق . نرمی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تواصل . (اقرب الموارد).
-
متواصل
لغتنامه دهخدا
متواصل . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) پیوستگی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیوسته و به یکدیگر بند کرده شده و پیوسته و متصل با دیگری . و رجوع به تواصل شود. || رسیده . || بیرون آمده . (ناظم الاطباء).
-
تقاطع
لغتنامه دهخدا
تقاطع. [ ت َ طُ ] (ع مص ) ازیکدیگر بریدن . (زوزنی ). بریدن دو گروه از یکدیگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باهم قطع نمودن یکدیگر را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد تواصل . (اقرب الموارد). حصه حصه شدن ارحام . || جدا شدن پاره ای از چیزی . (از اقرب الم...
-
پیوستن
لغتنامه دهخدا
پیوستن . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص ) مقابل گسیختن . متصل کردن . اتصال دادن . وصل . (دهار) (تاج المصادر). وصیلة؛ بهم آوردن . ترصیص ؛ بهم کردن . (دهار). الحاق کردن . منضم ساختن . رجوع به پیوندیدن شود : یکروز بهرام با سپاه عرب و منذر بصید شده بود. از دور...
-
حاکم بامر ا
لغتنامه دهخدا
حاکم بامر ا. [ ک ِ ب ِ اَ رِل ْلاه ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ ابوالربیع سلیمان بن حاکم بامر اﷲ اول ابوالعباس احمدبن ابی علی حسن قبّی بن علی بن ابی بکربن خلیفة مسترشد باﷲبن مستظهر باﷲ عباسی ، مشهور به حاکم دوم . سیوطی گوید: چون حاکم بامر اﷲ ...