کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توابل
لغتنامه دهخدا
توابل . [ ت َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ تابِل و تابَل و توبَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مصالح طعام ، مثل زیره وقرنفل و فلفل و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اشیاء خشکی است که در دیگ کنند جهت خوش طعمی غذا. (از بحر الجواهر). اسم اصطل...
-
جستوجو در متن
-
شماط
لغتنامه دهخدا
شماط. [ ش ِ ] (ع اِ) توابل . دیگ افزار: قدر تسع شاة بشماطها؛ دیگی که وسعت یک گوسپند با دیگ افزار آن دارد. (ناظم الاطباء). رجوع به دیگ افزار، تابل ، توابل و شمط شود.
-
تبال
لغتنامه دهخدا
تبال . [ ت َب ْ با ] (ع ص ) صاحب توابل وفروشنده ٔ آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تابل فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تابل فروش و دیگ افزارفروش . (ناظم الاطباء). رجوع به تابل و توابل شود.
-
نشیلة
لغتنامه دهخدا
نشیلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) گوشتابه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نشیل به معنی «گوشت بی توابل پخته » شود.
-
قررة
لغتنامه دهخدا
قررة. [ ق ُ رَ رَ ] (ع اِ) آنچه در بن دیگ چسبیده باشد از شوربا و توابل ریزه ها و جز آن . (منتهی الارب ). رجوع به قُرْة شود.
-
متبل
لغتنامه دهخدا
متبل . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) لذیذشده به واسطه ٔ توابل و دیگ افزار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
افحاء
لغتنامه دهخدا
افحاء. [اِ ] (ع مص ) شکستن گرمای نیمروز را. (منتهی الارب ). || توابل در دیگ کردن . (المصادر زوزنی ).
-
توبل
لغتنامه دهخدا
توبل . [ ت َ ب َ ] (ع اِ)دیگ افزار. ج ، توابل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
یازاب
لغتنامه دهخدا
یازاب . (اِ) به زبان ماوراءالنهر جنسی ترشی . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 442). خوراکی که از ترب خرده با سرکه و نمک و توابل تهیه کنند. (از بحر الجواهر). سالاد و یازاب را از ترب خرد کرده و سرکه و نمک و توابل کردندی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ابازیر
لغتنامه دهخدا
ابازیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عربی ِ ابزار فارسی . آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک . دیگ افزارها. توابل . بوزار. افحاء.
-
قررة
لغتنامه دهخدا
قررة. [ ق ُ رُ رَ ] (ع اِ) آنچه در بن دیگ چفسیده باشد از شوربا و توابل ریزه ها و جز آن . (منتهی الارب ). رجوع به قره و قُرَرة شود.
-
فیحاء
لغتنامه دهخدا
فیحاء. [ ف َ ] (ع ص ) مؤنث افیح . (اقرب الموارد): ارض فیحاء؛ زمین فراخ . || آشام با توابل . || سرای فراخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اشماط
لغتنامه دهخدا
اشماط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شَمط. توابل . (منتهی الارب ) (المنجد). رجوع به شمط شود. ادویه ای که در گوارایی غذاها بکار می برند. (ناظم الاطباء).
-
تقر
لغتنامه دهخدا
تقر. [ ت َ ق ِ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). توابل . (اقرب الموارد). دیگ افزار و ادویه . (ناظم الاطباء).