کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهیگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهیگاه
لغتنامه دهخدا
تهیگاه . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (اِ مرکب ) مابین شکم و پهلو را گویند. (برهان ) (انجمن آرا). به معنی کمر و آن جائی است نرم بالای استخوان سرین و زیر استخوانهای پهلو. (از غیاث اللغات ). بن بغل که به تازی خاصره گویند مابین شکم و پهلو. (آنندراج ). شاکله . (م...
-
واژههای مشابه
-
نازک تهیگاه
لغتنامه دهخدا
نازک تهیگاه . [ زُ ت ُ ] (ص مرکب ) باریک کمر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
حزم
لغتنامه دهخدا
حزم . [ ح َ زَ ] (ع ص ، اِ) برآمدگی تهیگاه اسب . تهیگاه برآمدگی اسب . (منتهی الارب ).
-
صقل
لغتنامه دهخدا
صقل . [ ص ُ ] (ع اِ) پهلو. (منتهی الارب ). پهلوی مردم . (مهذب الاسماء). || تهیگاه . (منتهی الارب ). تهیگاه اسب . (مهذب الاسماء). لغتی است در سقل (تهیگاه ). (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) سبک از ستور. (منتهی الارب ).
-
آفقه
لغتنامه دهخدا
آفقه . [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) خاصره . تهیگاه .
-
ایطل
لغتنامه دهخدا
ایطل . [ اَ طَ ] (ع اِ) (از «اطل ») خاصرة. (از بحر الجواهر). تهیگاه . ج ، ایاطیل . (آنندراج ). تهیگاه مردم و آن ِ اسب . ج ، ایاطیل . (مهذب الاسماء).
-
آطال
لغتنامه دهخدا
آطال . (ع اِ) ج ِ اِطْل و اِطِل ، به معنی خاصره و تهیگاه .
-
اخصف
لغتنامه دهخدا
اخصف . [ اَ ص َ ] (ع ص ) تهیگاه سپید، از اسپ و گوسفند. اسب و گوسفندی که دو طرف تهیگاه او سپید باشد. اسب سپیدپهلو. (مهذب الاسماء). || شترمرغ و کوه که سیاهی و سپیدی دارند. || کوهی که در او سیاهی و سپیدی است .
-
حریک
لغتنامه دهخدا
حریک . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) آنکه حاجتش نبود به زنان . آنکه به آرامش میل نکند. عِنین . || کسی که از ضعف تهیگاه جهان جهان رود. کسی که ضعیف باشد تهیگاه او که گاه رفتار ظاهر شود.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وهب . یکی از قاتلان امام حسین (ع ) است و در وقعه ٔ طف نیزه به تهیگاه آن امام زد.
-
همیج
لغتنامه دهخدا
همیج . [ هََ ] (ع ص ) آهوی ماده ٔ جوانه ٔباریک شکم . || آهوی ماده ای که در دو تهیگاه وی دو خط باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
حرافض
لغتنامه دهخدا
حرافض . [ ح َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) شتران لاغر تهیگاه درآمده ٔ رام . و این کلمه را واحد نباشد. (منتهی الارب ).
-
حقوان
لغتنامه دهخدا
حقوان . [ ح َق ْ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حقو. دو تهیگاه . دو آبگاه . (منتهی الارب ). رجوع به حقو شود.