کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهیدستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهیدستی
لغتنامه دهخدا
تهیدستی . [ ت َ / ت ِ / ت ُ دَ ] (حامص مرکب ) بی چیزی . فقر. نداری . حالت تهیدست : دو گوش و دو پای من آهوگرفت تهیدستی و سال نیرو گرفت . فردوسی .تهیدستی و ایمن از درد و رنج بسی بهتر از بیم با ناز و گنج . اسدی .چرا امروز چیزی بازپس ننهی چرا نندیشی از ب...
-
جستوجو در متن
-
درغویشی
لغتنامه دهخدا
درغویشی . [ دَرْغ ْ ] (حامص ) درویشی . نیازمندی . فقر. تهیدستی . رجوع به درغویش شود.
-
شکسته حالی
لغتنامه دهخدا
شکسته حالی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) بینوایی . تهیدستی . پریشانی . (ناظم الاطباء). رجوع به شکسته حال شود.
-
مفلوکی
لغتنامه دهخدا
مفلوکی . [ م َ ] (حامص ) صفت مفلوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بیچارگی . بدبختی . پریشانی . تهیدستی . و رجوع به مفلوک شود.
-
نداری
لغتنامه دهخدا
نداری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) ناداری . بی نوائی . ندار بودن . فقر. تهیدستی . ندارائی .- امثال : نداری عیب نیست .|| ندار بودن . در قمار با هم ندار بودن . رجوع به ندار شود.
-
ناداری
لغتنامه دهخدا
ناداری . (حامص مرکب ) افلاس . فقر. تنگدستی . پریشان حالی . بی بضاعتی . تهیدستی . گدائی . (ناظم الاطباء). بی چیزی . نیاز. نیازمندی . محتاجی . صفت نادار.
-
بی مالی
لغتنامه دهخدا
بی مالی . (ص مرکب ) فقر. نداشتن ثروت و مال . تهیدستی . ناداری : شد ز بی مکسبی و بی مالی ملک شه از مؤدیان خالی .نظامی .
-
خانه خرابی
لغتنامه دهخدا
خانه خرابی . [ ن َ / ن ِ خ َ ] (حامص مرکب ) تهیدستی . بدبختی . چون : این کار موجب خانه خرابی است . || زیان بسیار. زیانی که مستوعب تمام دارایی شود.
-
تنگبختی
لغتنامه دهخدا
تنگبختی . [ ت َ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . سختی . تهیدستی : برادر آن بود کو روز سختی ترا یاری کند در تنگبختی . ناصرخسرو.رجوع به تنگبخت و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
ندارائی
لغتنامه دهخدا
ندارائی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نداری . نادار بودن . ناداری . فقر. تهیدستی . مقابل دارائی . رجوع به دارائی شود : چنین زربفت وقت سوختن گفتا به دارائی ندارائی لباس عافیت باشد نه دارائی .؟
-
دست گردان دادن
لغتنامه دهخدا
دست گردان دادن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) وام دادن . عاریت دادن . (از آنندراج ) : چون تهیدستی ز حد بگذشت سامان می دهندگوهر غلطان صدف را دست گردان می دهند.مخلص کاشی .
-
پهلو دزدیدن
لغتنامه دهخدا
پهلو دزدیدن . [ پ َ دُ دی دَ ] (مص مرکب ) خویشتن را بازداشتن از چیزی بنهجی که کسی بر آن مطلع نشود. (غیاث ) (آنندراج ) : بغیر از تکیه ام کز سیم و زردزدیده پهلو راغنی ، از پهلوی من هر تهیدستی توانگر شد.غنی .
-
بی گوهری
لغتنامه دهخدا
بی گوهری . [ گ َ / گُو هََ ] (حامص مرکب ) بی اصلی . نانجیبی . بی پدر مادری . بی اصل و حسب بودن : یکی را ز کم گوهری دل بدردیکی را ز بی گوهری آه سرد. نظامی .|| ناداری . فقر. تهیدستی . و رجوع به گوهر شود.
-
بازپس نهادن
لغتنامه دهخدا
بازپس نهادن . [ پ َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ذخیره کردن . پس انداز کردن . اندوختن : بخور هرچه داری منه بازپس تو رنجی چرا بازماند بکس ؟ فردوسی .چرا امروز چیزی بازپس ننهی چرا نندیشی از بیم تهیدستی . ناصرخسرو.و رجوع به بازپس هشتن و بازپس نهادن شود.