کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهور
لغتنامه دهخدا
تهور. [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) فرودریدن بنا. تهیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منهدم شدن و فروریختن بنا. (فرهنگ فارسی معین ). || فرا گرفتن تب قوم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گذشتن شب یا بیشتر ا...
-
واژههای مشابه
-
تهور داشتن
لغتنامه دهخدا
تهور داشتن . [ ت َ هََ وْ وُ ت َ ](مص مرکب ) بی باک بودن و مردانگی و رشادت داشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به تهور و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تهور رفتن
لغتنامه دهخدا
تهور رفتن . [ ت َهََ وْ وُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) سرزدن اعمال بی باکانه و متهورانه از کسی : از این مرد (اریارق ) آنجا تعدی و تهوری رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 222). استادم بونصر را بخواندند تا آنچه از اریارق رفته بود از تهور و تعدی ها... بازنمود. (تاریخ...
-
تهور کردن
لغتنامه دهخدا
تهور کردن . [ ت َ هََ وْ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی باکی کردن و خود را در مهلکه انداختن و رشادت نمودن . (ناظم الاطباء) : بلی گفت دزدان تهور کنندبه بازوی مردم شکم پر کنند. سعدی (بوستان ).مقابلت نکند با حجر، به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی . سعد...
-
واژههای همآوا
-
طهور
لغتنامه دهخدا
طهور. [ ] (اِخ ) ملک جزیره ٔ ماسلاماجین (؟) (مجمل التواریخ و القصص ص 27).
-
طهور
لغتنامه دهخدا
طهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن . (منتهی الارب ). پاک کردن . پاکیزه ساختن . || (اِ) آب دستی آنچه بدان طهارت کنند. (منتهی الارب ). || (ص ) پاک کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب پاک کننده . (مهذب الاسماء) : و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛ و از آسما...
-
طحور
لغتنامه دهخدا
طحور. [ طَ ] (ع ص ) چشم و چشمه ٔ بیرون اندازنده ٔ چرک و خاشاک را. طحورة، مثله . || شتابنده . || کمان دورانداز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تهییر
لغتنامه دهخدا
تهییر. [ ت َ ] (ع مص ) افکندن دیوار و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تهیر. تهور. (اقرب الموارد). رجوع به تهور و تهیر شود.
-
تیوای
لغتنامه دهخدا
تیوای . (اِ) تهورباشد و آن بی پروایی و بی تحاشی و بر کاری دویدن . (برهان ). تهور و بی پروایی . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی پروایی و تهور و بی تحاشی گری در کاری . (ناظم الاطباء).
-
تهوک
لغتنامه دهخدا
تهوک . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) به بی باکی در چیزی افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سرگشته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). متحیر شد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). متحیر شدن ، مرادف تهور است . (آنندراج ). ...
-
تهیر
لغتنامه دهخدا
تهیر. [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) ریهیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تهور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). فرودریدن بنا. (ناظم الاطباء). رجوع به تهور شود.
-
تهورانه
لغتنامه دهخدا
تهورانه . [ ت َ هََ وْ وُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور تهور و بی باکی و رشادت . (ناظم الاطباء).