کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهدید
لغتنامه دهخدا
تهدید. [ ت َ ] (ع مص ) بیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تهدد. (اقرب الموارد). وعید کردن . (زوزنی ). ترسانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). نیک ترسانیدن . (آنندراج ). بیم کردن . بیم دادن . ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)....
-
واژههای مشابه
-
تهدید دادن
لغتنامه دهخدا
تهدید دادن . [ت َ دَ ] (مص مرکب ) ترس دادن . بیم دادن : تهدید تیغ میدهد آوخ کجاست تیغتا چون حلیش دست بگردن درآورم . خاقانی .خاقانی را دلیست چون پیکر تیغرخ چون حلی و سرشک چون گوهر تیغتهدید سر تیغ دهی ، کو سر تیغتا دست حمایل کنم اندر بر تیغ. خاقانی (چ ...
-
تهدید شنیدن
لغتنامه دهخدا
تهدید شنیدن . [ ت َ ش َ / ش ِ دَ ] (مص مرکب ) سخن ترسناک و تهدیدآمیز شنیدن : به یک کرشمه کز او دل نوید کام شنیدهزار مرتبه تهدید انتقام شنید. شانی (از آنندراج ).رجوع به تهدید و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تهدید کردن
لغتنامه دهخدا
تهدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسانیدن و ترس دادن و تخویف کردن و اظهار عقوبت و سیاست کردن . (ناظم الاطباء). بیم کردن . ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : روز آدینه قائد به سلام خوارزمشاه آمد و مست بود و ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. (تاریخ ...
-
واژههای همآوا
-
تحدید
لغتنامه دهخدا
تحدید. [ ت َ ] (ع مص ) حد چیزی پدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحدید خانه و زمین ؛حدود آنرا تعیین کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). حدهای چیزی پدید کردن . (زوزنی ) : چو د...
-
جستوجو در متن
-
تهدیدانه
لغتنامه دهخدا
تهدیدانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق ) تهدیدآمیز و بطور تهدید. (ناظم الاطباء). رجوع به تهدید و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
الدرم بلدرم
لغتنامه دهخدا
الدرم بلدرم . [ اُ دُرْ رَ ب ُ دُرْ رَ ] (ترکی ، اِ مرکب ، از اتباع ). یعنی میکُشم و پاره میکنم . در تداول عامه تهدید سخت . تهدید کردن خاصه بقتل .- الدرم بلدرم کردن ؛ سخت تهدید کردن . ترساندن خاصه بقتل .
-
ذور
لغتنامه دهخدا
ذور. [ ذَ ] (ع مص ) ترسانیدن کسی را. تهدید. تخویف .
-
تهدیدات
لغتنامه دهخدا
تهدیدات . [ ت َ ] (اِ) تخویفات و ترسانیدنها. (ناظم الاطباء). رجوع به تهدید شود.
-
رحس
لغتنامه دهخدا
رحس . [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن ابر. || تهدید کردن . (مصادر اللغة زوزنی ).
-
اذعار
لغتنامه دهخدا
اذعار. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن . (منتهی الارب ). ترساندن . تخویف . تهدید.
-
غنیبة
لغتنامه دهخدا
غنیبة. [ غ َ ب َ ] (ع مص ) خواستن از دشمن چیزی را که تصرف کرده ، با تهدید وی به جنگ در صورت امتناع . (دزی ج 2 ص 228).