کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهجیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تهجیة
لغتنامه دهخدا
تهجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) حروف مقطعات خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). املا کردن و هجی نمودن . (ناظم الاطباء). هجاکردن حرف . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به هجا شود.
-
جستوجو در متن
-
هجا کردن
لغتنامه دهخدا
هجا کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هجو کردن . (ناظم الاطباء). مسخره کردن . مذمت کردن . دشنام دادن . مضحکه قرار دادن . ذم کردن . هجا گفتن . بدگفتن و فحش دادن و استهزاء کردن در شعر« : خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او ر...
-
هجا
لغتنامه دهخدا
هجا. [ هَِ ] (از ع ، اِمص ) هجو. بدگوئی . جرشفت . دشنام . سرزنش . مسخره . مضحکه . (ناظم الاطباء). مذمت کردن . (شمس اللغات ). نکوهیدن . (آنندراج ) (غیاث ) (از تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) : آنان که فلانند و فلان رهبر ایشان نزدیک حکیمان ز در عیب و هجا...