کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهجیر
لغتنامه دهخدا
تهجیر. [ ت َ ] (ع مص )رفتن به جائی وقت هجیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به گرمگاهان رفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || آمدن نماز رادر اول وقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قوله (ص ): و لو یعلمون ما فی ا...
-
واژههای همآوا
-
تحجیر
لغتنامه دهخدا
تحجیر. [ ت َ ] (ع مص ) خرمن کردن ماه یا گرد شدن ماه به خطی باریک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خطی گرد ماه برآمده شدن و خرمن کردن ماه . (آنندراج ). گرد شدن ماه به خطی باریک و باشاد فروشدن در میغ. (تاج المصادر بیهقی ). گرد شدن ماه (احاطه شدن ) به خ...
-
جستوجو در متن
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...