کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنگ و تا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنگ و تا
لغتنامه دهخدا
تنگ و تا. [ ت َ گ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دستگاهی از چوب که در آن جامه ها (پارچه ها) را می نهادند تا به چند تو محکم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- خود را از تنگ و تا نینداختن ؛ با مقهوریت و مغلوبیت یا عدم وصول به مقصودی ، وانمودن که مقهور و مغلو...
-
واژههای مشابه
-
نفس تنگ
لغتنامه دهخدا
نفس تنگ . [ ن َ ف َ ت َ ] (اِ مرکب ) عبارت از زمانی که به یک چشم زدن بگذرد. (آنندراج ). یک لحظه . یک چشم به هم زدن . (ناظم الاطباء). کنایه از زمانی است که در یک چشم برهم زدگی بگذرد. (برهان قاطع).
-
سال تنگ
لغتنامه دهخدا
سال تنگ . [ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشک سالی . قحطسالی . جدب . تنگسال . (منتهی الارب ).
-
دست تنگ
لغتنامه دهخدا
دست تنگ . [ دَ ت ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از بی وسعی . نیاز. افلاس . اعسار. تنگدستی : به گوش آمدش در شب تیره رنگ که شخصی همی نالد از دست تنگ .سعدی .
-
دهان تنگ
لغتنامه دهخدا
دهان تنگ . [ دَ ت َ ] (ص مرکب ) تنگ دهان . که دهانی تنگ دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تنگ دهان شود.
-
روز تنگ
لغتنامه دهخدا
روز تنگ . [ زِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز مصیبت . (از فرهنگ اسکندرنامه از آنندراج ).
-
مل تنگ
لغتنامه دهخدا
مل تنگ . [ م ُ / م َ ت َ ] (ص مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
پل تنگ
لغتنامه دهخدا
پل تنگ . [ پ ُ ل ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به قلعه ٔ پل تنگ شود.
-
چهار تنگ
لغتنامه دهخدا
چهار تنگ . [ چ َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. 64 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تنگ بیغوله
لغتنامه دهخدا
تنگ بیغوله . [ ت َ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) تنگ پیغوله . کنایه از دنیا وروزگار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کنایه از دنیا. (انجمن آرا). دنیا. (فرهنگ رشیدی ).
-
تنگ پیغوله
لغتنامه دهخدا
تنگ پیغوله . [ ت َ پ َ / پ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) تنگ بیغوله . رجوع به همین کلمه شود.
-
تنگ دررسیدن
لغتنامه دهخدا
تنگ دررسیدن . [ ت َ دَرْ، رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) تنگ رسیدن . رجوع به همین کلمه شود.
-
تنگ دهلیز
لغتنامه دهخدا
تنگ دهلیز. [ ت َ دِ ] (اِ مرکب ) دهلیز تنگ . راهروی تنگ که ورود بدان سخت باشد. رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
تنگ اختلاط
لغتنامه دهخدا
تنگ اختلاط. [ ت َ اِ ت ِ ](ص مرکب ) به شدت مخلوط. (ناظم الاطباء) : کاه ازو تنگ اختلاط کهربامهر ازو هم خیمه ٔ نیلوفر است .ظهوری (از آنندراج ).