کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنگباری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنگباری
لغتنامه دهخدا
تنگباری . [ ت َ ] (حامص مرکب ) صفت تنگبار. دیرپذیری . دشوارپذیری . تنگی اجازه و رخصت : چون هست تنگباری در طبع او سرشته هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟ سمائی مروزی .معروف لبت به تنگباری چونانکه دلت به تنگ خویی . انوری .آوازه فراخ شد به عالم درگا...
-
واژههای مشابه
-
تنگباری کردن
لغتنامه دهخدا
تنگباری کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیرپذیری کردن . به سختی بار دادن کسی را : فراخ از ذکای تو شد آن معانی که با فهم ها می کند تنگباری . رضی الدین نیشابوری .رجوع به تنگباری و تنگبار و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
حصار
لغتنامه دهخدا
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) نام شهری است حسن خیز : ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدرخان را بر آن در تنگباری .(خسرو شیرین نظامی ).
-
حصاری
لغتنامه دهخدا
حصاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر حصار ترکستان : غلامان حصاری . ریدکان حصاری . ترکان حصاری : بزم تو از روی ترکان حصاری چون بهشت جام تو از باده ٔ روشن چنان چون سلسبیل . فرخی .گفتم چو بگرد سمنت سنبل کاری دعوی ز دلم بگسلی ای ترک حصاری . فرخی (دیوان...
-
تنگبار
لغتنامه دهخدا
تنگبار. [ ت َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به اصطلاح سالکان ، حضرت باریتعالی است به اعتبار وحدت حقیقی که آنجا گنجایش هیچ چیز نیست ، نه از طریق وجود و نه از راه تعقل . (برهان ). به اصطلاح سالکان ، کنایه از وحدت حقیقی است که آنجا گنجایش هیچ چیز نیست . (آنندرا...
-
تنگ چشم
لغتنامه دهخدا
تنگ چشم . [ ت َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از مردم بخیل و ممسک باشد. (برهان ). کنایه از بخیل و نوکیسه . (انجمن آرا) (آنندراج ). بخیل و ممسک و نودولت . (غیاث اللغات ). بخیل و ممسک و فقیر ارذل . (شرفنامه ٔ منیری ). بخیل و ممسک و حریص . (ناظم...