کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنقیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنقیس
لغتنامه دهخدا
تنقیس . [ ت َ ] (ع مص ) سیاهی دردوات کردن . || لقب نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تنغیص
لغتنامه دهخدا
تنغیص . [ ت َ ] (ع مص ) ناخوش گردانیدن عیش .(زوزنی ). تیره ساختن عیش را بر کسی : نغصه العیش و علیه تنغیصاً؛ تیره سازد عیش را بر وی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
تنقیث
لغتنامه دهخدا
تنقیث . [ ت َ ] (ع مص ) شتافتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تنقیص
لغتنامه دهخدا
تنقیص . [ ت َ ] (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نقصان کردن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) : هرگه که صاحب بر وی بگذشتی کفشگر زبان سفاهت و لعنت و سب ّ و تنقیص و عیب بر صاحب بگشودی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 92).